به گزارش پایگاه خبری ورزش زنان ایران IWSpors به نقل از فرهنگستان فوتبال ؛ این کامنت نمونهای کوچک از معضلی بزرگ به نام «تبعیض جنسیتی» است، معضلی که در واقع به جز زمانی بسیار کوتاه در تاریخ، همواره گریبان زنان را گرفته؛ از قربانی کردن زنها به درگاه خدایان در مصر گرفته و زندهبگور کردن دختران در عربستان تا عدم حق رای زنان در انگلستان، عدم پرداخت حقوق یکسان به زنان در کاری مشابه با جنس مخالف و عدم قبول ریاست یک زن در تیم فوتبال مردان!
ماجرا از این قرار بود که کارن بردی که یک تاجر موفق و مولتیمیلیارد است، تنها چند دقیقه قبل از شروع بازی وستهامیونایتد و استوکسیتی در چارچوب رقابتهای هفته سیوچهارم لیگ برتر انگلیس، با انتشار یک توئیت خبر از شروع برنامه تلویزیونی جدیدش داد و این توئیت کافی بود تا موج جدید انتقادات تند علیه او به راه بیافتد.
کارن بردی کیست؟
کارن در ۴ آپریل سال ۱۹۶۹ در لندن چشم به جهان گشود. خانه آنها در نزدیکی ورزشگاه اختصاصی باشگاه تاتنهام «وایتهارتلین» قرار داشت و شاید جرقههای علاقه او به فوتبال، از همانجا زده شد. تنها ۶ سال داشت که در قبال دریافت پول از همسنوسالهایش به آنها در انتخاب و پوشیدن لباس کمک میکرد.
او در ۱۸ سالگی، درست بعد از پایان دوران دبیرستان، قصد داشت به عنوان یک روزنامهنگار ادامه تحصیل بدهد اما با عدم قبولی در دانشگاه، تصمیم گرفت به سرعت وارد بازار کار شود. چند روز بعد، کارن برای اولین بار در یک مصاحبه کاری شرکت کرد و موفق شد اولین گام زندگی حرفهایاش را بسیار محکم بردارد، آنهم با حضور در یکی از بزرگترین و معتبرترین کمپانیهای تبلیغاتی دنیا: «Saatchi & Saatchi».
جالب اینجاست که در آن مصاحبه، زمانی که از او درخواست شد تا خود را تعریف کند او گفت: «من مثل پاپکورن هستم. هر چه بیشتر داغ شوم، شکوفایی بیشتری از خود نشان خواهم داد.»
ورود بردی به فوتبال
کارن برای رسیدن به موفقیت بسیار تشنه بود و به همین دلیل، یک سال بعد، از «ساعتچی» جدا و در بخش تبلیغات رادیو لندن، شروع به کار کرد. از همان زمان مشخص بود که کارن یک تاجر بسیار موفق خواهد شد. حضور در صنعت تبلیغات، مقدمان آشنایی او با دیوید سولیوان، سرمایهدار ایرلندی که در سال ۱۹۹۳ به همراه دیوید گُلد و رالف گلد، با پرداخت ۱٫۱ میلیون پوند، ۸۰ درصد سهام باشگاه بیرمنگام را خرید، فراهم کرد.
سولیوان زمانی که بردی تنها ۲۳ سال داشت، او را به عنوان یکی از مدیران باشگاه بیرمنگام منصوب کرد و وقتی این باشگاه در سال ۲۰۰۱ موفق به کسب جواز حضور در لیگ برتر جزیره شد، کارن عنوان «تنها مدیر اجرایی زن در بالاترین سطح فوتبال انگلیس» و لقب «بانوی اول فوتبال» (First Lady of Football) را به خود اختصاص داد.
در این بین، شایعاتی بیاساس پیرامون روابط پنهانی بردی با سولیوان در رسانهها مطرح شد که هدف آن ضربه زدن به کارن بود، شایعاتی که البته با ازدواج بردی و «پُل اسکیسولیدو» بازیکن سابق بیرمنگام، به فراموشی سپرده شد.
«پاپکورن» حسابی داغ شد و به لطف فعالیتهای اقتصادیاش، بیرمنگام بعد از ۲ سال رکورد سود مالی تاریخاش در ده سال اخیر را شکست. فعالیتهای کارن در زمینه اقتصادی، یک انقلاب بزرگ را در بیرمنگام رقم زد و در نهایت در سال ۱۹۹۷، سهام باشگاه در بازار بورس به عموم عرضه شد.
درخشش بردی، توجه کمپانیهای بزرگ را به خود جلب کرد و سیلی از پیشنهادات کاری به سمتاش روانه شد، از جمله حضور در هیئت مدیره «شبکه چهار» تلویزیون انگلیس. چند سال بعد کارن از سوی «سایمون کاول»، تهیهکننده مشهور انگلیسی نیز دعوت به همکاری شد و به عنوان مدیر اجرایی شرکت موزیک کاول فعالیتاش را آغاز کرد. تمامی این فعالیتها، ثروتی چشمگیر را نصیباش کرد به طوری که پیش از ۳۰ سالگی به ثروتی در حدود ۹۰ میلیون پوند دست یافت.
جالب است بدانید که سیستم انتقال قرضی بازیکنان که در سالهای اخیر به یکی از شیوههای متداول انتقال بازیکن در فوتبال اروپا تبدیل شده، یکی از ابتکارات اوست.
در سال ۲۰۰۸ بود که پلیس عزم خود را مبارزه گسترده با فساد در فوتبال جزم کرد و بردی به اتهام دست داشتن در پرونده فساد، دستگیر شد اما دادگاه یک سال بعد، رأی به بیگناهیاش داد.
این دومین چالش بزرگ زندگی کارن در دهه اول قرن ۲۱، بعد از غلبه بر بیماری آنوریسم مغزی در سال ۲۰۰۶ بود. با فروش باشگاه بیرمنگام در سال ۲۰۰۹، بردی نیز ۸۲ میلیون پوند به سرمایهاش افزود و بعد از ۶ ماه دوری از دنیای فوتبال، در ابتدای سال ۲۰۱۰، به عنوان نایب رئیس باشگاه وستهام به دنیای فوتبال بازگشت. نکته جالب اینجاست که حضور کارن در وستهام درست در زمانی اتفاق افتاد که سولیوان به همراه دیود گُلد، با پرداخت ۱۰۵ میلیون پوند، ۵۰ درصد سهام وستهام را خریده بود.
مشکلات با هواداران وستهام
یکی از مهمترین اقداماتی که بردی در وستهام انجام داد، در آوردن استادیوم بزرگ و ۶۶ هزار نفری «المپیک لندن» از چنگ رقیب همشهری یعنی تاتنهام، در یک فرآیند طولانی بود. ورزشگاه المپیک درپی توافق مسوولان باشگاه وستهام و مقامات ورزش انگلیس، با هزینهای ۱۹۰ میلیون پوندی و به مدت ۹۹ سال به اجاره ورزشگاه وستهام یونایتد درآمد.
بد نیست بدانید پیش از بازیهای المپیک لندن در تابستان ۲۰۱۲، حدود ۴۰۰ میلیون پوند برای ساخت این ورزشگاه هزینه شد اما از همان زمان پیدا کردن مستاجری که بتواند پس از پایان رقابتهای المپیک، این ورزشگاه را اداره کند و جمعیت گستردهای را به این ورزشگاه در شرق لندن بکشاند، برای مسئولان شهر از اهمیت زیادی برخوردار بود.
اما شاید تعجب کنید که بفهمید همین امر موجب خشم هوادران وستهام شده است و کار به جایی کشده که اکنون دعواها صرفاً کلامی نیست و بعضاً به درگیریهای فیزیکی هم کشیده شده است. سوال اینجاست که چرا هواداران وستهام کنترل اعصاب خود را از دست دادهاند؟
مشکل اینجا بود که این استادیوم به دلیل طراحی ویژه جهت بازیهای المپیک، از پیست دو میدانی برخوردار است و این یعنی فاصله زیاد هواداران با مستطیل سبز و ایجاد نارضایتی در بین هواداران. برای تبدیل این ورزشگاه به استادیوم محبوب هواداران فوتبال، لازم است که پیست دو و میدانی برچیده و صندلیهای بیشتری برای تماشاگران افزوده شود تا تماشاگران مسابقات فوتبال، بیشتر به زمین بازی نزدیک شوند.
همچنین سقف ورزشگاه که حدود ۳/۲ ورزشگاه را میپوشاند باید گستردهتر شود تا صندلیهای جدید را نیز تحت پوشش قرار دهد. در این بین نزدیکی بوریس جانسون شهردار وقت لندن با بردی، باعث شد که شهرداری لندن بعد از رایزنی با دولت، ۲۵ میلیون پوند به وستهام جهت آمادهسازی ورزشگاه کمک مالی کند اما نارضایتی هواداران روز به روز بیشتر شد و همگان کارن را مسبب این اشکال میدانستند و معتقد بودند او به دلیل زن بودنش، درک صحیحی از فوتبال و اهمیتاش در زندگی مردم (مردها) ندارد. همچنین هواداران بردی را متهم میکنند که با شهرداری برای کشاندن مردم شرق لندن زد و بند کرده و کارن میتوانست ورزشگاه ومبلی را برای تیم در اختیار بگیرد!
از طرف دیگر ممنوعیت ایستادن در ورزشگاهها در انگلستان برای لیگ برتر و چمپیونزشیپ در حالیست که هر آخر هفته، هزاران نفر در ورزشگاههای لیگ برتر ایستاده بازی را تماشا میکنند. در آپتونپارک، ورزشگاه سابق وستهام، هواداران در بخشی از ورزشگاه برای ۱۰ سال، هر آخر هفته ایستاده بازی را میدیدند و حالا در ورزشگاه جدید، دیگر چنین امکانی وجود ندارد.
آنها از اینکه باشگاه از قبل بلیتها را به کسانی فروخته که از نظر آنها سنتها و سوابق باشگاه را نمیدانند، عصبانی هستند. در واقع هواداران قدیمی باشگاه احساس خطر میکنند چراکه از نظرشان ایستادن و شعار دادن تنها چیزیست که آنها را به تاریخ باشگاه وصل میکند.
آنها نگران هستند که این سنت تحت تاثیر فوتبال مدرن و پررنگ شدن تبلیغات شرکتهای بزرگ در ورزشگاه، به فراموشی سپرده شود. تبلیغاتی که بردی در ورود آنها به باشگاه نقشی پر رنگ ایفا کرده است.
واقعیت اینجاست که ورزش با وجود تغییرات فراوان در عرصههای اجتماعی٬ اقتصادی و سیاسی٬ یکی از مردانهترین قلمروهای فعالیتهای اجتماعیست و حضور زنان در راس قدرت و عرصههای تصمیم گیری در ورزش، آنطور که باید گسترش نیافته و مردها نیز از حضور زنان در این عرصه چندان استقبال نمیکنند، معضلی که باید هرچه سریعتر راه حلی کاربردی و تاثیرگذار ارائه شود تا زنانی توانمند همچون بردی بتوانند بدون دغدغه ذهنی و مشکل، تمام توانایی خود را به نمایش بگذارند.
*نوید صراف