پایگاه خبری ورزش زنان ایران : زمانی که کیمیا علیزاده، کمی پیش از موفقیت بزرگش روی شیاپ چانگ المپیک ریو قدم میگذاشت در حقیقت راهی را ادامه میداد که ۸ سال قبل، سارا خوش جمال فکری آن را آغاز میکرد. در المپیک ۲۰۰۸ پکن، سارا اولین دختر تکواندوکار ایرانی بود که در المپیک شرکت میکرد.
او حریف مراکشی اش را برد و سپس به یانگ از چین تایپه باخت. آن هم در یک چهارم نهایی و در یک قدمی حضور در جمع ۴ نفر برتر المپیک. زندگی این است. برای کیمیا خواست و برای سارا نخواست. او ۲ سال بعد در بازیهای آسیایی گوانگجو دوباره در خاک چین جنگید و این بار صاحب مدال برنز شد.
۱۲ سال پس از حضور سارا خوش جمال فکری در المپیک ۲۰۰۸، او از تکواندو فاصله گرفته است. نه مربی است و نه مدعی. بی سر و صدا و آرام، مشغول است به دنبال کردن آنچه ذهن و روحش به او میگوید.
در مقطع دکترا در رشته بیومکانیک ورزشی مشغول تحصیل و در مرکز پایش تندرستی مشغول به فعالیت است. تصمیم گرفته مربی نباشد اما دوری از عشق را چگونه تاب بیاورد؟ این چنین است که در هفته، یکی دو باری به صورت تفریحی تمرین میکند.
رنگی دگر، نه رنگ دیروز
اتمسفر تکواندوی ایران تغییر کرده است. زمانی برای سارا خوش جمال فکری و مهروز ساعی هورا میکشیدیم، بعد نوبت به اکرم خدابنده و کیمیا علیزاده رسید و حالا امثال مهلا مومن زاده و کوثر اساسه آینده را شکل میدهند.
سارا خوش جمال فکری در این باره میگوید: “جو حاکم بر تکواندو و به طور کلی ورزش زنان در زمان ما نسبت به امروز کاملاً متفاوت بود. این تفاوت هم از نظر امکانات مطرح است، هم از نظر سطح فنی تمرینات. در آن زمان امکانات خاصی بابت فیزیوتراپی، روانشناس، ماساژور، تغذیه و حتی تجهیزات سالنهای تمرینات به شکل امروزی وجود نداشت. با پیشرفت علم تکواندو، همه چیز تغییر کرده است و این تفاوت طبیعی است.”
او درباره تفاوت نسلها عنوان میکند: “نسل امروز با نسلی که در دوران ما وجود داشتند کاملاً تفاوت دارند. امروز ظرفیتهای فوق العاده ای میبینیم که علاوه بر فیزیک مناسب، توانایی ذهنی کارآمدی هم دارند و این برای یک ورزشکار، کلیدی است. فضای مجازی و توسعه رسانهای به تکواندو کمک کرده است. امروز تکواندوکار جوان ما میتواند به فیلم مسابقات، برنامههای روز تمرینی و جمعی از مربیان و تکواندوکاران دیگر دسترسی داشته باشد، رسانهها به تکواندو کمک میکنند اما در دوران ما، تنها چیزی که موجود بود کتابهایی بود که آموزشهای محدودی را در علم تمرین ارائه میکرد.
سارا خوش جمال فکری درباره تغییرات روانی در ذهن ورزشکاران امروز عنوان می کند: “امروز میبینیم که یک تکواندوکار جوان به راحتی از کسب طلای جهان و مدال المپیک صحبت میکند. این، نشان از توان ذهنی و روانی تکواندوکار ما دارد. این میتواند باعث پیشرفت ما شود. باور اگر کمرنگ باشد، حرکت ورزشکار به سمت موفقیت دشوار است و در دورانی که من درگیر دوران ورزشی ام بودم این باور رنگ و قدرت امروز را نداشت.”
وی می افزاید: “تکواندو شرایط کاملاً جدیدی دارد. سبک مسابقات و قوانین مثل گذشته نیست و به سمت تکامل پیش رفته است. شما همین هوگوی الکترونیکی را ببینید. در زمان ما، تکواندو جنگ بود و امتیاز گرفتن دشوار. وقتی وارد زمین مسابقه می شدید باید خودتان را برای یک نبرد آماده میکردید. امروز، تکواندو ماهیت مبارزهای سابق خود را ندارد و یک تماس پا، منجر به امتیاز میشود. البته باز هم با تغییرات قوانین، بچههای ما نیاز دارند این جنگندگی را داشته باشند.”
مربیگری از پزشکی هم دشوارتر است
شاید هر کسی جای سارا خوش جمال فکری بود به سمت مربیگری پیش میرفت اما او احساس میکند برای این کار مناسب نیست.: “مدارک مربیگری را دارم و به نوعی مربی هستم. حتی در مقطعی ۴ ماهه هم افتخار حضور در تیم ملی به عنوان مربی را داشتم اما مربیگری، با وجود اینکه شغل مقدس و باارزشی است اما بسیار دشوار است و احساس کردم برای من مناسب نیست. شاید به دلیل کمال گرایی من باشد که میخواهم یا در کاری وارد نشوم و یا وقتی وارد شدم در آن بهترین بازده را داشته باشم.
او ادامه می دهد : “مربیگری تنها یک کار فنی نیست بلکه یک یا چند نفر، جسم و روح خود را در اختیار شما قرار میدهند و این یک مسئولیت حساس است. انسان، روانی پیچیده دارد و شما باید بدانید در هر موقعیت چه رفتاری داشته باشید. این، شغلی است که تمام توان و فکر مربی را میگیرد. به عقیده من کار یک مربی نسبت به پزشک دشوارتر است. مربی باید بپذیرد که حاضر است بهای قرار گرفتن در این موقعیت حساس را پرداخت کند. اگر واقع بینانه ترین به شغل شریف مربیگری نگاه کنیم، حمایت لازم از مربیان ما صورت میگیرد و ارزش و احترام و وفاداری که باید برای مربیان قائل شد به ندرت یافت میشود. علاوه بر این موضوعات، خودم هم از نظر ذهنی به پختگی لازم نرسیدم و فکر میکنم هر کسی نباید مربی شود.”
مهم طی مسیر است نه مقصد
سارا حسرتی بابت گذشته ندارد اما میگوید تا مدتی حسرت اینکه نتوانسته درالمپیک مدال بگیرد را با خود داشته است: “زمانی که در المپیک ۲۰۰۸ پکن شرکت کردم و مدال نگرفتم این حسرت من بود. من تمام توان خودم را گذاشتم. مطمئن بودم که اگر بیشتر از حریفانم تلاش نکرده بودم کمتر از آنها هم کار نکردم. به همین دلیل در پکن، انتظار من کسب مدال بود. در بازیهای آسیایی گوانگجو مدال گرفتم اما میدانستم آن قدر آمادگی ندارم که بتوانم در المپیک ۲۰۱۲ لندن حاضر باشم و یکی از رویاهایم این بود که خودم را به المپیک ۲۰۱۶ ریو برسانم. این مربوط به سال ۲۰۱۱ بود و چیزی در حد رویا و نه یک ایده واقع بینانه.
این حسرت در آن زمان وجود داشت اما امروز دیگر با من نیست زیرا به این حد از شناخت رسیدهام که مهم میزان تلاش و خواستن است نه اینکه الزاماً به هدف برسید. مهم این است که تمام کاری که از دستتان بر میآید انجام دهید. به نظرم این، موفقیت است نه اینکه بخواهد با عنوان و مدال تعریف شود. هر اتفاقی در زندگی یک درس است و کمکی برای پیمودن راه زندگی.”
زود دیر میشود
سارا میگوید دوران ورزش حرفهای محدود است. او عنوان میکند :” این را به همه ورزشکاران می گویم که قدر لحظات موفقیت و افتخار را بدانند. همه چیز به سرعت رو به زوال میگذارد در حالی که شاید فکر کنیم تا مدت طولانی، روزهای شیرین پایدار است. ظرفیت فیزیولوژیکی ورزشکار به تدریج افت میکند و آسیبها اثرات خود را میگذارند. در آن زمان رباط ACL من نیمه پاره بود و این روی روان من اثر گذاشته بود. بزرگترین فاکتور من در آن زمان قدرت ذهنی ام بود اما توان جسمانی مدت زیادی در خدمت توان ذهنی باقی نمیماند.”
میخواستم بخشی از یک کار بزرگ باشم
سارا حضور در المپیک را بزرگترین اتفاق و شیرینترین لحظه زندگی ورزشی اش میداند. او میگوید: “مریم آذرمهر مربی من در آن زمان میگفت که المپیک بزرگترین میدان ورزشی دنیا است و غولهای دنیا در آن حاضر هستند و حالا تو هم یکی از این غولها هستی و باید نمایشی در شان و شخصیت المپیک ارائه دهی. زیبایی این میدان به حضور ملیت و نژادهای مختلف بود و همه آنها در اوج بودند. اینکه در رقابت با بهترینها باشید و خود را در میان آنها ببینید، زیباست بی توجه به اینکه چه نتیجهای برای شما رقم زده شود. از کودکی میخواستم بخشی از یک کار بزرگ باشم و آن کار بزرگ، المپیک و خاطره فراموش نشدنی زندگیم شد.”