به گزارش ” آیدبلیو اسپورتس ” آژانس ورزش زنان ایران؛ الهه منصوریان که عضو تیم ملی ووشو است، پس از حضور در رقابتهای سوپرفایت چین توانست با اقتدار به عنوان قهرمانی رقابتها برسد. او پس از این عنوان در گفتوگویی شرکت کرده که خواندن آن خالی از لطف نیست.
از مسابقه با سوپر استار چینی در WLF بگویید. یک تجربه ویژه به نظر می رسید.
فایتر چینی که من با آن مبارزه کردم قبلاً صاحب کمربند WLF بود. مسئولان سازمان، گاهی نفرات برتر را در همان مسابقات اول روبروی هم قرار میدهند و مسابقه من با ورزشکار چینی دقیقاً همین شرایط را داشت. من به خاطر اتفاق های اخیر و ماجرای کرونا، از شرایط ایدهآل دور بودم به همین دلیل در طول این مدت تمرینات بسیار سخت و فشرده ای را پشت سر گذاشتم. حساب این گونه مسابقات با رقابت های جهانی و آسیایی کاملاً فرق میکند من در این مسابقه شرایط بسیار خاص و حساسی را تجربه می کردم و می دانستم که ورزشکار چینی برای حفظ کمربند به میدان میآید. شاید برایتان جالب باشد که بدانید اگر کسی در هر بازی بازنده شود از دور مسابقات حذف می شود و با توجه به این موضوع، سوپر استار چینی حالا از دور مسابقات حذف شده است. من برای رسیدن به کمربند سه بازی مهم دیگر را پیش رو دارم که اگر در آنها موفق شوم میتوانم کمربند WLF را به دست بیاورم و از آن پس باید از کمربندم دفاع کنم.
*آیا حضور در مسابقات سازمان WLF یک منبع درآمد سرشار برای شماست؟
خیلیها از من در مورد اینکه چقدر پول گیرت می آید می پرسند. می خواهم به شما بگویم که مگر به خاطر حضور در بازیهای جهانی و آسیایی ووشو به من پول زیادی دادند؟! اگر من در این مسابقات شرکت می کردم و مدال می گرفتم فقط به خاطر افتخار و شادی دل مردم بود. در مورد WLF هم داستان همین است. اولین هدف و انگیزه من کسب کمربند WLF است و بعد مباحث مالی. وقتی برای تیم ملی بازی کردم و مدال گرفتم، دو سال بعد جایزه اش را به من دادند! اما در اینجا دو ساعت بعد از پایان بازی پاداش من را پرداخت کردند. نمی گویم بحث مالی مهم نیست اما اولین هدف من افتخار آفرینی برای کشورم است. دوست دارم به همه زنان سرزمینم بگویم که آنها هم میتوانند مثل من چنین کارهایی را انجام دهند. من در چین کار می کنم. در حال حاضر من مربی باشگاه ووشو شانگهای هستم و آنها از من میخواهند تا تجربیاتم را در اختیار جوانان و نوجوانانشان قرار دهم. به هرحال زندگی من هم خرج دارد و باید از پس آن بر بیایم.
*واکنش فدراسیون ووشو به موفقیت شما در WLF چه بود؟
در آینده نزدیک باید به صورت آنلاین در مجمع فدراسیون ووشو، به عنوان نماینده ورزشکاران حاضر شوم اما جالب است این را بدانید که فدراسیون ووشو تا به امروز حتی یک تبریک خشک و خالی هم به من نگفته! ایرادی ندارد و من دلخور نمی شوم، اما فدراسیون ووشو خانه من است. جایی است که شب و روز در آنجا تمرین کرده ام و خودم را فرزند ووشو می دانم. خیلی عجیب است که خانوادهای نسبت به فرزندش تا این حد بی اهمیت باشد! پانزده سالم بود که راهی اردوی تیم ملی شدم. از همان کلنگی که آقای علی نژاد برای فدراسیون ووشو به زمین کوبید در آنجا حضور داشتم. در همان اتاق های ۴ متر در ۴ متر خوابگاه همراه با دوستانم روزها و ماه ها را سر کردم تا بتوانم در اردو حاضر باشم و برای کشورم مدال بگیرم. خدا را شکر که حالا فدراسیون ووشو در زمره فدراسیونهای موفق کشور ماست اما این فدراسیون موفق، رفیق و پدر هرگز یک پیام تبریک برای فرزندش نفرستاد.
البته من دیگر بزرگ شده ام، یک سری چیزها را نمی بینم و به دنبال اهداف بزرگتری هستم. میدانم که اولین مسابقه من آخرین مسابقهام است و نمی گذارم چیزی تمرکز مرا به هم بریزد.از همه مردم تشکر میکنم. از آنهایی که مثل من در یک روستا زندگی کردهاند تا سلبریتی هایی که اسمشان را تریلی نمی کشد. همه آنها به من تبریک گفتند و مرا حمایت کردند. دست همه شان را می بوسم.
*درحالی که می گویند ورود خانم ها به MMA آزاد شده اما هیچ خبری از پیروزی شما در رسانه ها منتشر نشد. علتش چه بوده؟
تلویزیون کوچکترین توجهی به این ماجرا ندارد.خبر جام گرفتن من فقط از طریق دوستان ،همشهریان و مردم خوب کشورم پخش می شود. امروز من فیلم بازی ووشو ام را از زاویه دیگر و از جایی که دوستم با موبایلش فیلمبرداری کرده بود تماشا کردم وقتی من فایتر چینی را میزدم تماشاگران چینی و حتی نماینده های رسانهها، چنان ناراحت میشدند که باورتان نمی شود راستش کمی احساس غربت کردم.احساس تنهایی. در حالی که تمام چینی ها این بازی را میدیدند و پشت سوپراستار شان بودند، من تک و تنها به روی رینگ رفتم و پیروز شدم. با تمام این ها دم همه آنهایی که به من تبریک گفتند، استوری گذاشتند و مرا حمایت کردند گرم. دست همه شان درد نکند و من به خاطر آنها تا گرفتن کمربند پیش می روم.
*واکنش چینی ها به پیروزی شما چطور بود؟
استقبال چینیها از مسابقه من بسیار قابل توجه بود. بازدید چینی ها از این گونه مسابقات در صفحه اینستاگرام شان دو تا پنج هزار ویو بوده است اما ویدیوی مرا در طول همین یک روز ۲۰ هزار نفر دیده اند و همین باعث تعجب چینی ها شده است.
چهار ماه است که در چین تمرین میکنم و در طول مدت همه به من می گفتند که سرعت تو به اندازه بازیکن چینی نیست حتی تا قبل از مسابقه مربی من تا حدودی نگران بود و تصور می کرد که شاید من بازی را واگذار کنم. مربی تایلندی ووشو من به شدت نگران این مسابقه بود و حتی دوستان و مربیان چینی و تایلندی او برایش کری می خواندند و می گفتند:” الهه این بازی را می بازد!” او در تمام این مدت استرس بسیار زیادی داشت و به قول خودش به شدت نگران آبرویش بود اما وقتی لحظاتی از بازی گذشت مربیان و دوستان او موبایلشان را درآوردند و از مسابقه من گرفتند (خنده) اینها را نمیگویم که از خودم تعریف کنم دوست دارم بگویم که من تلاش می کنم تا نماینده خوبی برای ورزشکاران و دختران سرزمین باشد البته در مقابل این تلاش من رسانه ملی و بعضی از رسانههای دیگر توجهی به این ماجرا ندارند. حسابش را بکنید که مردم کدام قهرمان و دختر افتخار آفرین را در خیابان می شناسند. متاسفانه تلویزیون و بعضی از رسانه ها توجهی به ورزشکاران زن و افتخار آفرینان کشورمان ندارند. از وقتی به چین آمدهام همه از من میپرسیدند که تو در کدام کشور تمرین کردهای تا به چنین شرایطی رسیده ای ،من هم در جواب همه آنها نام ایران را آوردم تا بدانند که در ایران همه چیز برای قهرمان شدن وجود دارد و کشورم میتواند قهرمانان شایسته از میان زنان داشته باشد.
*این بی تفاوتی و البته اظهار نظر برخی از چهره ها به ورزش زنان چالش های زیادی به وجود آورده. نظرتان در این باره چیست؟
بله…مثلا کار یکتا جمالی بسیار بزرگ و قابل تقدیر بود و از همین جا به او تبریک می گویم. نمی دانم چرا بعضی ها بی جهت موضع گیری می کنند. یک ورزشکار خانم و یک قهرمان می تواند یک مادر عاشق باشد ،یک همسر فداکار و کسی که وظایفش را به خوبی انجام می دهد. ضمن احترام به آقای داریوش ارجمند به هیچ وجه صحبت های ایشان را قبول نمی کنم و تصورم بر این است که ایشان نیز با توجه به موفقیت های ورزشکاران خانم نظرشان عوض خواهد شد.
*شما فنی ترین ووشو کار جهان شدید ،مدال گرفتید، در کارهای خیریه شرکت و از بانوان ورزشکار حمایت می کنید .می گویند رفتار شما شبیه علی کریمی است و شما را با او مقایسه می کنند.
خیلی ها معتقدند که من حضور کمرنگ در فضای مجازی تلویزیون و رسانه ها دارم اما باور کنید که سیستم و خصوصیات من همین است. اکثر مجریان و بچههای رسانه دوست و رفیق هستند و به همه آنها احترام میگذارم، اما ویژگی من به این شکل است. ترجیح میدهم فقط برای کارهای خیرخواهانه و مسائل این چنینی در جایی حاضر شوم که البته برای همین چیزها هم ترجیح می دهنم برابر دوربین نباشم.
علی کریمی در زمره اسطوره های دوست داشتنی و مهم ایران است و همین اواخر او هزار تبلت به بچه های نیازمند اهدا کرد. علی کریمی شدن اتفاق بزرگ و مهمی است. من مثل علی کریمی نیستم ،اما تلاش می کنم تا بتوانم مثل علی کریمی به مردم کمک کنم، حرفم را بزنم و حامی زنان ورزشکار باشم.
*گفته می شود پیشنهاداتی برای کار سینمایی دارید.
از چند کارگردان و پروژه خوب پیشنهادهایی برای حضور در سینما دارم.حتی وقتی می خواستم به چین بیایم پیشنهاد حضور در یک سریال به من داده شد اما با توجه به اینکه میخواستم در مسابقات WLF حاضر شوم نتوانستم به این پیشنهادها پاسخ مثبت بدهم. آخرین بار به دعوت آقاییان ابراهیم عامریان و برزو نیک نژاد در فیلم سینمایی انفرادی به صورت افتخاری حضور داشتم و با هنرمندان عزیزی مثل رضا عطاران احمد مهرانفر و مهدی هاشمی همبازی شدم.
*می گویند حسابی رضا عطاران را زده اید!
(خنده) بازی با آقای عطاران یکی از خاطره های دوست داشتنی من است.قرار بود من با لگد به صورت آقای عطاران بزنم و ایشان به خاطر نگرانی که داشتند مدام سر شان را می کشیدند. هرچه می گفتم من پایم را کنترل می کنم آقای عطاران به من اعتماد نداشتند و سرشان را می کشیدند.در برداشت نهایی آقای عطاران سرشان را نکشیدند و من هم چون فکر می کردم ایشان سرشان را تکان میدهند پایم را دیرتر نگه داشتم و به همین دلیل با لگد زدم توی صورت آقای عطاران.(خنده) بعد از این سکانس کلی از ایشان عذرخواهی کردم و آقای عطاران هم کلی خندیدند.
*در جریان مسابقهای که داشتید ،حریف چینی بارها تلاش کرد تا با کشیدن حجاب شما ،تمرکزتان را به هم بریزد.
برو جلو، من همراه تو هستم.
*البته مصدومیت های مهم شما فقط به ماجرای قلبتان مربوط نمی شود و در مسابقات جهانی و در سال ۲۰۱۳ هم دچار آسیب دیدگی های عجیب و غریب شدید.
در آن مسابقات از ناحیه چشم مصدوم شدم و عصب چشمم دچار مشکل بزرگ شده بود. تا حدی که می گفتند اگر درست نشود مجبوریم که چشمت را تخلیه کنیم. در آن روزها در خانه مان در سمیرم، مراسم عزاداری امام حسین را برگزار می کردیم همان شب مادرم خواب دید و به من گفت که شفای چشم تو را گرفته ام. شاید باورتان نشود،اما وقتی به پزشک مراجعه کردم، به من گفت که همه چیز درست شده و انگار هیچ مشکلی وجود نداشته.همه اینها در حالی بود که مدارک و عکس های زیادی از چشم مصدوم من وجود داشت. البته هنوز عصب زیر چشم چپم برنگشته و من در این قسمت هیچ حسی ندارم.
*مصدومیت صورتتان هم عجیب بود.
مصدومیت شدید دیگری که در موردش صحبت می کنید مربوط به شکستگی صورت من بود. استخوان های صورت از ۶ ناحیه شکست و به همین دلیل ماه ها با نی غذا می خوردم و روزهای بسیار سختی را گذراندم. به خدا حرف هایی که می زنم شعار نیست… من همه این کارها را کردم تا دل مردم را شاد کنم و مدال بیاورم.
*بعد از تمام این آسیب دیدگی های عجیب و غریب شما یک جمله بسیار احساسی و جالب گفتید:”من به کارم ادامه می دهم چون می خواهم با پولش مادر و خانواده ام را خوشحال کنم.”
در آن زمان من به آن پول احتیاج داشتم.شاید الان از لحاظ مالی شرایط بهتری داشته باشم، اما در آن زمان من دست و پا می زدم. شاید اگر فقط می خواستم به خودم فکر کنم، در آن زمان هم شرایط هم بد نبود. اما من مسئولیتهای دیگری داشتم که باید از پس آنها بر می آمدم.من همین الان و در چین، فقط به آرامش خودم فکر نمی کنم، مسئولیت مادرم و آدمهای دیگری با من هست که برایم مهم هستند.به خاطر آن هاست که امروز در چین وارد رینگ می شوم و مبارزه می کنم.
بگذارید یک چیزی به شما بگویم. می دانید که من جایزه همان مسابقات را دو سال بعد گرفتم! یعنی با تمام آن مصدومیت ها و سختی ها به میدان رفتم و طلا گرفتم، اما جایزهاش را دو سال بعد به من دادند! در طول این دو سال آن جایزه دیگر ارزش روز اول را نداشت. من میخواستم با آن پول زندگی مادرم را در سمیرم تغییر دهم و چیزی برای بسازم اما بعد از گذشت دو سال آن پول به هیچ درد من نخورد. نه توانستم با آن پول کاری انجام دهم و نه اینکه ارزش خودش را داشت.