مصطفی سراب زاده – افرا ورزش : امروزه مقالات بسیاری در حوزهی فیزیولوژی آسیب و توانبخشی به ما میگویند که مکانیزمهای سازگاری به آسیب و ریکاوری در ورزشکاران بسیار متفاوت از افراد عادی است.
این یعنی جراحیها و اقدامات تهاجمی پزشکی تنها راه بهبودی و برگشت به ورزش در ورزشکاران پس از برخی آسیبهای شدید نیست.
واندا سامرز (Wanda Summers) مربی آمادگی جسمانی انگلیسی حاضر در المپیک و پاراالمپیک ۲۰۱۲ لندن تنها یکی از شواهد این ادعاست:
قهرمان دوی استقامت، اولترا و تریل رانینگ، در سال ۲۰۰۸ طی یک حادثهی پاراگلایدر به شدت از ناحیه ستون مهره و اندام تحتانی آسیب دید به طوری که پزشکان امکان ایستادن را برای او بعد از جراحی ۳۰ درصد و بدون جراحی صفر درصد اعلام کردند، اما زندگی برای او طور دیگری رقم خورد:
” من هیچوقت دوست نداشتم بدون دلیل و شواهد علمی حرفی را بپذیرم – اینکه به شما بگویند اگر تحت عمل جراحی قرار نگیری هیچگاه قادر به ایستادن نخواهی بود و حتی در صورت انجام عمل جراحی ناموفق، احتمال از دست دادن کلیهها و توانایی ادرار وجود دارد، شما قطعاً باید فکر دیگری بکنید.
اینکه به شما بگویند تو امکان دوباره ایستادن را بعد از جراحی خواهی داشت، هرگز پیروزی بزرگی نخواهد بود بخصوص اگر شما فردی باشید که زندگی را با دویدن در بیابانهای اروپا شروع کرده باشید “،
” به یاد دارم وقتی در بیمارستان بستری بودم، تیم پزشکی به من گفت اگر تحت عمل جراحی قرار نگیرم، دگر هرگز حتی قادر به نشستن نخواهم بود “.
” مشکل من این بود که مهرهی چهارم کمری و استخوان خاجی به طور کامل خرد شده بود به طوری که خودم باید پاهایم را بر میداشتم و در داخل مفصل لگن نگه میداشتم.
اعصاب همه قطع شده بود – من فلج تحتانی از ناحیه کمر به پائین بودم و باید ۱۲ هفته بیمارستان میماندم. خیلی سخت بود – پزشکها دائم من را به وحشت میانداختند که اگر ذهنت را تغییر ندهی و تحت عمل جراحی قرار نگیری تا آخر عمر فلج میمانی.
هر روز صبح بعد از سلام همین را میگفتند اما من هیچ منطقی که بر اساس مطالعات علمی باشد برای حرفشان پیدا نمیکردم و مشخصتر اینکه مقداری حس در قسمت تحتانی انگشتان پاهایم وجود داشت.
وقتی برای بررسیهای معمول میرفتم، همیشه در آزمایشهای لمسی میگفتم که من مقداری حس در انگشتان پاهایم دارم اما آنها میگفتند این فقط یک رفلکس عصبی است.
من باور داشتم که حس دارد — ساعتهای زیادی توی بیمارستان به انگشتان پاهایم خیره میشدم و سعی میکردم حرکتشان دهم. بعد از ۶ هفته دائما حرکت دادن انگشتان پا توسط دستانم، پیشرفت حسی انگشتانم را احساس میکردم. آن موقع تیم پزشکی بیمارستان دائم مرا سرزنش میکردند که تو نباید این کار را انجام دهی و داری همهچیز را بدتر میکنی. اما من ادامه دادم و یک شب تصمیم به مرخص کردن خودم با رضایت شخصی گرفتم “.
واندا در ادامه گفت: “هفته هشتم بود که خود را از بیمارستان مرخص کردم – من حتی نمیتوانستم بنشینم، فقط دراز بودم و مراقبت ۲۴ ساعته نیاز داشتم برای همین متقاعد کردن تیم پزشکی بیمارستان برای مرخص کردن من کار بسیار سختی بود.
پس از اینکه دو نفر از دوستانم و همسرم تعهدنامههای مربوط به مراقبت ۲۴ ساعته را امضا کردند، من به خانه رفتم. ابتدا چند باکس (پله) خریدم و آنها را در انتهای تخت و انتهای پاهایم قرار دادند.
با توصیه فیزیوتراپیست، دائم سعی میکردم با کف پاهایم به آنها فشار به یارم. باور نمیکنید هشت ساعت روزانه این کار را انجام میدادم اما قطعاً بهآسانی نبود. گاهی چند دقیقه طول میکشید تا انگشتم را تکان دهم و یک ضربه کوچک لمسی به باکس بزنم و فشار ذهنی زیادی را تحمل میکردم.
بعد از چند هفته تمرین، یک روز یکی از دوستان فیزیوتراپیست با انجام تست بالینی از جوش خوردن نسبی مهرههای خردشده تحتانی من خبر داد “.
” بنابراین، آن زمانی بود که باید نشستن را آزمایش میکردم — برای اولین بار پشتی تخت الکتریکی رو بالا دادم و نشستم اما بلافاصله دوباره به حالت درازکش میافتادم.
وقتی شما ماهها تنها حالت بدنتان درازکش بوده است حالا باید روزها برای نشستن با حمایت پشتی تخت تلاش کنید – انجام شد و به دنبال آن و بسیار سختتر، وقتی بود که باید تلاش میکردم بدون حمایت پشتی تخت در حالت نشسته بنشینم.
زبان برای توصیف تعداد تلاشهای ناموفق و امید دوباره برای انجام آن ناتوان است. اینجا درست جایی بود که جنگ روانی برای بهبودی آغاز شد. اینکه پیشرفتی که در بدنم دیده بودم اجازه نمیداد خودم را فلج نامگذاری کنم
حتی برای انجام آزمایشات روتین ، با وجود سختی و تنشهای فراوان حاضر نبودم با آمبولانس بروم. البته ناگفته نماند که من کتابهای جدید و مقالات علمی را در این باره خواندم و حتی با نویسندههای آنها بسیار مکاتبه داشتم “.
“حالا میتوانستم با ویلچر بیرون بروم. بعد از سه ماه زندگی کردن با ویلچر و انجام تمرینات مستمر توانبخشی برای اولین بار ایستادم.
به یاد دارم یک روز به دوستم که کمی هم ترسیده بود گفتم: کمکم کن کمی به شکل نیمه، بایستم و وزنم را روی پاهایم بیندازم – پس از چندین بار تلاش ناموفق، لحظه درخشان برای من و همه دوستانم که کمکم کردند فرا رسید.
ایستادن روی پاهای خودم. فوقالعاده بود. جالبتر اینکه وقتی برای چکاپ به بیمارستان رفتم دکتر بخش مرا نشناخت. پشت میز نشسته بود و نگاهی به من انداخت و همینطور اسکرین روی میزش، گفت ببخشید خانم؛ شما اشتباهی آمدید. اینجا بخش بیماران نخاعی است.
من اسمم را به او گفتم اما باور نکرد و گفت این نمیتواند درست باشد. شما اشتباهی آمدید. دستیاران خود را خبر کرد تا مرا به بخش موردنظر هدایت کنند که آنها متوجه شدند من چه کسی هستم: تو واندا سامری اما با پاهای خودت آمدهای بیمارستان؟! چه چیزی میتواند فوقالعادهتر از این باشد؟
واندا اضافه کرد: به یاد دارم یک سال قبل از آسیب، وقتی به عنوان اولین بانوی انگلیسی توانستم دوی صحرایی چندمرحلهای که هفت روز طول میکشید را به اتمام برسانم.
یک گزارشگر از من پرسید: تو چطور توانستی به انجام این مسابقه طاقتفرسا و ترسناک فکر کنی؟ و من جواب سادهای دادم: گفتم من دویدن را از زمانی که باید بچههایم را به مدرسه میبردم آغاز کردم – مسافتی که من مجبور بودم دنبال آنها که با دوچرخه میرفتند، نرم دویی کنم – به طوری که زمان تعطیلات مدرسه دلم برای آن دویدن تنگ میشد.
کار به جایی رسید که در روزهای تعطیل هم خودم بیرون میرفتم و دور دریاچه و تپهی نزدیک میدویدم – به من همواره شوق زندگی میداد تا یک روز یکی از دوستانم از مسابقات این رشته صحبت کرد و من فکر کردم میتوانم. وقتی ۱۰ کیلومتر بدوی، حتماً میتوانی ۲۰ کیلومتر هم بدوی.
وقتی بیست کیلومتر بدوی حتماً میتوانی ۵۰ کیلومتر هم بدوی – وقتی پیشرفت را احساس کنی حتماً میتوانی در دوی ۱۵۰ تا ۳۰۰ کیلومتر هم شرکت کنی – من احساس کردم و رسیدم. این خاصیت سازگاری بدن تا رسیدن به اوج توان است.
پس الان هم اگر در قضیه بیماری من هر فردی از من بپرسد چطور از وضعیت دراز نخاعی به این مرحله رسیدی، دوست دارم پاسخ سادهام را تکرار کنم: وقتی حس انتهای انگشتان پاهایت را احساسش میکنی – وقتی بدانی آن حس پس از هفتهها به تمام انگشت رسیده است – پس حتماً میتوانی به نشستن هم فکر کنی.
وقتی نشستی، حتماً میتوانی به ایستادن و راه رفتن هم برسی – وقتی هر لحظه تمام این پیشرفتها را حس کنی و همیشه به دنبال یک پاسخ جدید از اندام بدن باشی تا آن را در درمان دنبال کنی، میتوانی دوباره همان فرد قبل از آسیب باشی و به مسابقات چند مرحلهای ماراتون تریل دوباره فکر کنی حتی اگر تیمهای پزشکی شانس ایستادن هم برای شما قائل نباشند.
البته که توانایی ایستادن دوباره و برگشتن به زندگی عادی تنها شگفتی نبود، او دوباره به مسابقات چند مرحلهای معروف به سختترین مسابقات ورزشی برگشت.
او در مسابقات دو ماراتن صحرایی چند مرحلهای در صحرای گبی در سال ۲۰۱۰، آتاکاما کراسینگ ۲۰۱۱ در ژاپن، ماراتن لبنان در سال ۲۰۱۲، گرند تو گرند اولترا در سال ۲۰۱۳، بیابان سفید امریکا در سال ۲۰۱۴ و بیابان سیارهای در سال ۲۰۱۶ شرکت کرد و قهرمانیهایی بهدست آورد.
واندا در حال حاضر هم به عنوان سفیر جامعه آسیبدیده از بلایای طبیعی و آسیب نخاعی فعالیت میکند.
در سالهای اخیر مطالعات زیادی در زمینه سازگاریهای عصبی و قابلیت خود ترمیمی بدن که با انجام توانبخشی مناسب و بموقع سهلتر میشود، وجود دارد.
البته که در مورد ریکاوریهای این چنین طاقتفرسا، زمینهی استقامت روانی و باورهای بیمار یا ورزشکار به شدت تعیینکننده است.
به طور کلی مکانیزمهای درگیر در این زمینه میتواند شامل شبکههایی نظیر سیستم عصبی، اتساع عروق، تعدیل ایمنی، انقباض و انبساط عضلانی و تعادل روانی باشد که نشاندهنده این است که پروتکلهای درمانی چندوجهی شامل اصلاح تغذیه، تمرینات وضعیتی و عضلانی موضعی و بخصوص تکنیکهای همزمان جسمی-ذهنی شناختی لازمه رویکردهای درمانی این بیماران است.
این قابلیت خود ترمیمی اخیراً حتی گزارش شده است که منجر به تغییرات ساختاری مغز (آنژیوزنس) هم میشود که در درمان بیماران نخاعی صدمهدیده از ضربه شدید، تأثیر گذار خواهد بود.
وقتی در مورد ورزشکاران صحبت میکنیم، با توجه به ذهنیت مبارزهطلبی و سوابق آمادگی پایهای که در بدنشان وجود دارد، امید برای بهبودی قطعاً بیشتر خواهد بود اما اینها مستلزم ایجاد یک فرهنگ ورزشی جامع است که درمان ورزشکار حرفهای را از افراد معمول جدا کند و برای هر مسئله ای ورزشکارمان را به درمانهای تهاجمی دارویی و جراحی سوق ندهد.
این مشخص است که هدف بیمار از برنامه توانبخشی بهبودی است اما در ورزشکاری که هنوز عمر قهرمانیاش باقی مانده، قطعاً هدف فقط بهبودی نیست بلکه باید بهترین روش را برای برگشت به شرایط اوج خود و دوران قهرمانی انتخاب کند.
پس وقتی اهداف متفاوت باشد و همینطور سازگاری متفاوت آنها در پاسخ به توانبخشی، چگونه ما میتوانیم از پروتکل درمانی یکسان برای هردو استفاده کنیم؟
برنامه توانبخشی ستون فقرات کمری معمولاً با برقراری وضعیت های خنثی بدون درد آغاز میشود به طوری که فرد با آسایش کار را انجام دهد.
البته باید به یاد داشته باشیم که برنامهها کاملاً شخصی سازی شده و بر اساس نیاز هر فرد طرحریزی شوند به طوری که هیچگاه ما نمیتوانیم یک برنامه یکسان را به دو نفر نسخهنویسی کنیم.
این جداسازی در تستهای اولیه جسمانی که از فرد میگیریم تا حدودی مرزهای برنامه را مشخص خواهد کرد. مانیتور کردن الگوی بیومکانیکی و توزیع عضلانی فرد (بخصوص در عضلات شکمی، ران، گلوتال و همسترینگ) میتواند مرحله تخصیص برنامه توانبخشی را تکمیلتر کند.
سپس میتوان بر اساس وضعیت هر فرد شروع به نسخهنویسی برنامه توانبخشی کنیم که میتواند شامل تمرینات تحریکپذیری عصبی، گیرندههای تعادلی (پروپریوسپتیو)، رفلکسی، انعطافپذیری، قدرتی و استقامتی بر اساس نیاز باشد.
این درست همان جایی است که تفاوت ورزشکار با توجه به رشته ورزشی خاص خود، با افراد بیمار عادی مشخصکننده سازگاریهای متفاوت و سریعتر به برنامه توانبخشی است.
همانجایی که میتوان انتظار نتایج شگفتانگیز توانبخشی برای ورزشکارانی مثل واندا باشیم و متاسفانه همانجایی که در اکثر موارد نادیده گرفته میشود.
نویسنده: مصطفی سراب زاده | محقق نروفیزیوتراپی و فیزیولوژی تمرین | بنیاد ملی نخبگان
منابع :
http://www.wandasummers.co.uk/profile-and-professional-bit.html
https://www.audible.co.uk/pd/The-Paralysed-Ultra-Runner-with-Wanda-Summers-Podcast/B09W92JR53
………………………………………..
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC8464648/
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC8943448/
https://www.frontiersin.org/articles/10.3389/fnins.2020.00718/full
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/34070973/
https://www.hindawi.com/journals/jnm/2022/3760544/
http://www.eurekaselect.com/chapter/10265
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC9318341/
https://link.springer.com/chapter/10.1007/978-3-030-26207-5_3