مصطفی سراب زاده — افرا ورزش: دکتر اما کاولی (Dr Emma Cowley -DTA3 Project Manager, University Alliance)، مدیر پروژههای DTA3 در دانشگاه آلیانس انگلستان، پس از سالها کار بر روی سلامت و توسعه ورزش زنان، از جمله تحقیق در مورد مشارکت دختران نوجوان در ورزش (پروژه HERizon) و بررسی شکاف دادههای جنسیت در علوم ورزشی (زنان ورزشکار نامرئی)، محققی است که اخیراً بسیار متعهد به توسعه سلامت و رفاه زنان نشان داده است.
این بهویژه در مورد حمایت از دختران جوان برای کمک به فعال ماندن آنها در دوران سخت نوجوانی مشهودتر است. بنابراین نیازی به تاکید نیست که حضور دکتر اما کاولی بهعنوان مهمان تا چه اندازه برای این مصاحبه هیجانانگیز و برای دخترانمان مفید خواهد بود.
در حالی که از شما سپاسگزارم که وقت خود را برای صحبت با ما اختصاص دادید، لطفاً خلاصهای از بهروزرسانی خود را به ما ارائه دهید و اینکه این هفتهها چه کار میکنید؟
اما کاولی: ممنونم از اینکه من را دعوت کردید. من همیشه خوشحالم که در مورد زنان و ارتباط آنها با ورزش صحبت کنم. حدوداً ۶ ماه پیش به انگلیس بازگشتم و در حال حاضر روی پروژههای هیجانانگیزی کار میکنم.
یکی از آنها سومین بخش از پروژهی تحقیقاتی زنان ورزشکار نامرئی است. ما میخواهیم با زنانی که در ورزش بهنوعی کار میکنند صحبت کنیم تا در مورد تجربیات آنها و عواملی که به آنها کمک میکند یا مانع حرکت آنها در پستهای رهبری و مدیریت میشوند، بیاموزیم.
بیایید با این شروع کنیم که چرا معتقدیم پنجره زمانی انتقال از نوجوانی به بزرگسالی مهم است، بهویژه در تمایل دختران برای ادامه فعالیت در ورزش؟
اما کاولی: سالهای نوجوانی برای پسران و دختران سالهای سختی است (البته من چون زن هستم، فکر میکنم دختران روزگار سختتری دارند).
میدانید دویدن و ورزش در جمع با بدنهایی که هنوز شکل ایده آل بالغ را ندارند، شروع قاعدگی، رشد موهای بدن، احساسات شدید و از همه بدتر لباسهای پلیاتیلن گشاد متحدالشکل تیمهای ورزشی مدرسه، عواملی هستند که ما را بیشتر خجالتزده میکنند.
نوجوانی زمانی است که در آن احساس قضاوت شدید میکنیم و فقط میخواهیم خودمان را با آن سازگار کنیم. اگر احساس کنیم دختری زیبا، محبوب و با بدنی ورزشکاری نیستیم، برایمان سخت است که وارد ورزش شویم بدون اینکه احساس کنیم همه به ما نگاه میکنند و در حال قضاوت ما هستند.
بر اساس مطالعات اخیر (Inger Eliasson & colleagues 2020; Iago Portela-Pino & colleagues, 2019)، عدم انگیزه و اعتماد به نفس بهعنوان یک عامل کلیدی برای دختران نوجوانی که ورزش را ترک میکنند، گزارش شده است. نقش مدرسه یا دانشگاه و خانواده را در انگیزه دختران در دهه گذشته در بریتانیا چگونه دیدید؟
اما کاولی: ما در انگلستان بر روی این موارد اخیراً زیاد کار میکنیم. بر اساس کارهایمان در پروژهی HERizon، مدرسه و خانواده میتوانند تأثیر مثبتی بر فعالیت بدنی دختران داشته باشند.
داشتن والدین، خواهر و برادر، معلم یا مربی حامی میتواند تفاوت را ایجاد کند. داشتن یک نفر برای تشویق شما، آوردن شما به تمرین یا مسابقات، داشتن خانواده فعال که الگو هستند، داشتن دوستان فعال. اینها همه چیزهایی هستند که برای رفتارهای ورزشی پایدار دختران بسیار مهم هستند.
همه ما میدانیم که ورزشکاران زن میتوانند بهعنوان مربی و الگو برای دختران جوان برای بهبود مشارکت آنها در ورزش باشند و ورزش مدارس و دانشگاهی میتواند حلقه اتصال بین آنها باشد. اما خروج از تحصیل تماموقت در بین دختران ورزشکار زیاد گزارش شده است. فکر میکنید چرا این اتفاق میافتد تا آنها احساس کنند باید بین تحصیل یا ورزش یکی را انتخاب کنند؟
اما کاولی: فکر میکنم تعصب جنسیتی و کلیشهای اجتماعی در اینجا نقش مهمی دارد. نه همیشه اما در ایرلند و بریتانیا، دختران معمولاً بهعنوان افرادی درسخوان دیده میشوند و خیلی راحت میتوان انتظار داشت که در طول سالهای امتحان از تعهدات ورزشی خود چشمپوشی کنند تا کارهای مدرسه و دانشگاه را در اولویت قرار دهند.
متأسفانه این انتظار از پسرانی که تمایل به ادامه فعالیتهای ورزشی خود دارند، وجود ندارد و آینده را با انتخاب خودشان میسازند. خب این نگاه جامعه است که این مشکل را ایجاد کرده است و کارهای ما تا حدودی اندک در بریتانیا این چالش را حل کرده است.
در گذشته، زنان کمتری در مقایسه با مردان الگوهای ورزشی بودند. اما، این در حال تغییر است. امروزه دخترانمان الگوهای زیادی مثل کتی تیلور (Katie Taylor)، کتی مک کیب (Katie McCabe) و شیرزن های انگلیسی تیم فوتبالمان دارند که به آنها افتخار کنند و برای تواناییهای ورزشی خود شبیهسازی کنند.
همچنین فکر میکنم مهم است که از دخترانی که فینفسه به «ورزش» علاقهای ندارند، به همان اندازه حمایت کنیم. دخترانی که فقط میخواهند با پیادهروی، یا دوچرخهسواری، رفتن به باشگاه و غیره فعال بمانند.
گاهی اوقات این دختران خیلی نادیده گرفته میشوند زیرا این فرض وجود دارد که همه افرادی که فعال هستند میخواهند ستارههای ورزشی حرفهای باشند یا میخواهند یک ورزش گروهی انجام دهند، این درست نیست. ما میتوانیم ورزش را با اهداف جدا در دخترانمان دستهبندی کنیم.
به نظر شما دختران ما چگونه میتوانند از این دوره انتقالی بهعنوان ابزاری برای رشد شخصی و حرفهای خود به جای ترک زودهنگام، اجباری و ناعادلانه ورزش استفاده کنند؟
اما کاولی: فعال بودن تأثیر فوقالعاده مثبتی بر زندگی ما دارد – از تأثیر مثبت بر عملکرد مدرسه گرفته تا غنیسازی زندگی اجتماعی ما، بهبود عزتنفس و اعتمادبهنفس ما.
من فکر میکنم هر فرد باید فعالیتی که از آن لذت میبرد را پیدا کند و آن را بخشی از زندگی روزمره خود قلمداد کند. مهم این است که آسان باشد و کاری نباشد که از انجام آن هر هفته وحشت داشته باشید (میتواند بهسادگی انجام یوگا در اتاق شما باشد).
یک مطالعه جدید که توسط Annett Victoria Stornæs و همکارانش انجام شد، نشان داد توسعه استعداد در دختران مدرسهای در طولانیمدت به سمت عادات ناسالم (سلامت روانی ضعیف از جمله افسردگی، اضطراب و اختلالات نگرانی بدن) میرود که برای پسران برعکس بوده است.
پس چگونه میتوانیم برنامههای مدرسهای یا دانشگاهی ایجاد کنیم که ورزشکاران جوان را در هر دو جنس بهطور مساوی رشد دهد؟
اما کاولی: بله. من فکر میکنم این نکته واقعاً مهم است که به دختران و پسران فرصتهای یکسانی ارائه دهیم. این لزوماً به این معنا نیست که برنامههای یکسان به آنها پیشنهاد شود.
سیستم آموزش در مدرسه یا دانشگاه باید نیازهای حمایتی متقاوت بین آنها را تشخیص دهد و بر اساس آن به رشد حرکتی هر دو جنس بهطور یکسان کمک کند. بنابراین برنامهها ممکن است متفاوت باشد اما نحوه ارائه آنها و نتیجه باید برای هر دو جنس موفقیتآمیز باشد.
بهعنوان مثال ساده در انگلیس، اگر مدرسه مجبور شد در یک مسابقه تیم فوتبال پسران را تشویق کند، باید برود و از تیم دختران هم حمایت کند. اگر پسرها امکانات تعویض جدید دریافت کنند، دختران نیز باید شامل آن امکانات جدید باشند. شما نمیتوانید در امکانات و برنامهریزی هیچ کاری برای دختران نکنید و سپس بگویید دختران نمیتوانند.
متاسفانه همینطور است حتی مسئله دیگر این است که پسران اجازه دارند به ورزشهای متعدد بپیوندند و خود را ارزیابی کنند درحالیکه مربیان سیستم آموزش تمایل دارند ورزشکاران دختر را تخصصی کنند.
این در آسیا بسیار بدتر است و به خوبی درک میشود که هنوز در بریتانیا و بسیاری از کشورهای اروپایی هم این یک چالش است. آیا فکر نمیکنید چنین نگرشی میتواند به رشد استعدادهای ورزشی دختران ما لطمه بزند؟
اما کاولی: بله، من کاملاً موافقم. هرچند باید این را هم ذکر کنم که من یک متخصص مهارت حرکت هستم و از منظر علمی هم این را قبول دارم.
دختران معمولاً در مهارتهای حرکتی اساسی (مانند لگد زدن، پرتاب کردن، پریدن و غیره) از پسران بسیار عقبتر هستند و تصور میکنم استفاده گستردهتر و کمتر تخصصی از ورزشها میتواند به توسعه این مهارتها بهطور کلیتر کمک کند.
ایده کلی من در این فضا این است که فرد از نوجوانی باید از کاری که انجام میدهد لذت ببرد و بقیه چیزها تقریباً تصادفی جلو میرود. اگر دختری تنیس یا بوکس یا شنا را دوست دارد، اجازه دهید او را دوست داشته باشد و خود را محک بزند. البته من فکر میکنم بیشتر اوقات مشکل این است که آنها فعال نباشند، کاری نکنند و یا فرصتی را در اختیارشان قرار نمیگیرد.
شما یک موضوع مهم را در مورد مهارت حرکتی بنیادی مطرح کردید، اما، میدانید، مورد دیگر خود دختران ما هستند که گزارش شده است که دوست ندارند در فعالیتهای گروهی شرکت کنند؟
اما کاولی: بله این یک پارادوکس واقعاً جالب برای من است زیرا دختران از یک طرف میخواهند با دوستان ورزش کنند، اما همچنین به دلیل ترس از قضاوت شدن نمیخواهند جلوی دیگران ورزش کنند.
من فکر میکنم این همان چیزی است که باعث میشود بسیاری از دختران از ورزشهای گروهی انصراف دهند. تمرکز ورزش دانشگاهی معمولاً روی رقابت با افراد دیگر است، تعویض لباس در رختکن در مقابل دختران دیگر، انجام ورزشهای سنتی (اغلب خستهکننده) و پوشیدن لباسهایی که دوست ندارند یا مناسب نیستند، باعث این عدم تمایل میشود.
انجام ورزشهای گروهی جدید که حس آزادی و انتخاب به دختران میدهد و تمرکز بر لذت بردن است میتواند کمککننده باشد. این ورزشها تغییر ساختار دیدگاه ایجاد میکنند بهطوری که رقابت در جهت بهبود خود به جای مقایسه با دیگران است و میتواند به دختران کمک زیادی کند تا در ورزشهای گروهی شرکت کنند.
به نظر شما وجود مربی ورزش زنان برای دختران ورزشکار میتواند در این مورد کمک کند؟ با توجه به اینکه فیزیولوژی زنان اغلب با مردان متفاوت است. چگونه میتوانیم اطمینان حاصل کنیم که دختران توسط مربیان مرد سلامتی را در ازای پیروزی از دست نمیدهند؟
اما کاولی: این خیلی موضوع مهمی است با توجه به اینکه بسیاری از دختران به ورزشهایی میپردازند که بسیار بدن محور هستند بهعنوان مثال، ژیمناستیک و رقص. من معتقدم که بیانیه توافقی جدید IOC برای کمبود انرژی نسبی در ورزش از مربیان و ورزشکاران در مدیریت مسائلی مانند تمرین بیش از حد، تغذیهی نامناسب و کم و از دست دادن قاعدگی حمایت میکند.
فکر میکنم مربیان زن را میتوان برای دختران قابلقبولتر و قابل دسترستر دانست، بهویژه برای موضوعاتی مانند دورههای قاعدگی. با این حال، نگهداشتن دختران در کنار دختران، جدا از پسران و معلمان مرد، میتواند به سوگیری جنسیتی جامعه دامن بزند.
مربیان مرد فوقالعاده زیادی وجود دارند که دختران را به خوبی هدایت میکنند. من فکر میکنم موضوع کلی عدم آموزش چگونگی تمرین با دختران است و همینطور عدم شناخت تفاوتهای بالقوه در سازگاری تمرین بین دختر و پسر ورزشکار است که باید توسعه پیدا کند.
به نکته جالبی که اشاره کردید. نسبت جنسی در مربیان ورزش دانشگاهی مدتهاست که در نرخ هشداردهندهای بوده است و تحقیقات نشان میدهد تعداد مردان مربی کالج از همتایان زن خود بسیار بیشتر است. فکر میکنید هر سیستم آموزشی کشوری باید چه نوع استراتژیهایی را برای مقابله با این روند اتخاذ کند؟
اما کاولی: [با خنده] خیلی ساده – دستمزد و فرصتهای برابر برای مربیان زن و مرد!
ما میدانیم که رویدادهای ورزشی کالجها معمولاً در آخر هفتهها برگزار میشوند. با توجه به اینکه زنان اغلب مراقبان اصلی خانواده هستند و استخدام تمام وقت آنها برای تعطیلات سخت است، این یکی از محتملترین بهانهها برای عدم جذب مربی ورزش زنان است. آیا پیامی به مدیران کالج دارید؟
اما کاولی: من فکر میکنم مشکل اینجا دوباره انتظارات جامعه از زنان است. چرا فرض بر این است که زنان در تمامی آخر هفتهها باید در دسترس کودکان باشند، آیا امکان ندارد مرد مراقب فعالیتهای خانه باشد؟
این را طور دیگری بیان کنم: آیا امکان مراقبت از کودکها در کمپهای ورزشی برای مادران مربی وجود دارد؟ این یک مسئله بزرگ برای زنانی است که در نقشهای رهبری در ورزش (کار با تیمها و آکادمیک در دانشگاهها) میخواهند پیشرفت کنند. ما به یک تغییر نگرش عظیم نیاز داریم تا این فرض که مسئولیت مراقبت تنها بر عهده زن است حذف شود.
البته یک مسئله هست که داشتن صرفاً مربی همجنس برای دختران از طرفی دیگر هم میتواند راهکار خوبی نباشد چون در کشورهای آسیایی مثل ایران که بیشتر این مدل را دنبال میکردند، نتایج خوبی بهدست نیامده است. بنابراین چه چیزی را بهعنوان یک الگوی مربیگری ایده آل برای ورزش مدرسه یا دانشگاهی پیشنهاد میکنید؟
اما کاولی: فکر میکنم فارغ از جنسیت مربی، به دختران باید آزادی انتخاب در مورد انواع ورزش و فعالیتی که در آن شرکت میکنند، داده شود. مربیان نیاز به حمایت مدیریتی و سیستمی دارند تا بتوانند دروسی از ورزشهای جدید، هیجانانگیز، غیر سنتی و مطابق با رفتار انگیزشی ورزشکاران در برنامههای درسی ملی قرار دهند.
تمرکز باید روی خودسازی و پیشرفت باشد نه همیشه بر رقابت با دیگران. در نهایت، من فکر میکنم ما باید فضای امنی ایجاد کنیم که استرس و اضطرابهای دختران در دوران نوجوانی را بپذیرد و درک کند و آنها را به خاطر این مسائل کم یا نادیده نگیرد. این را میتوان با افزایش سواد آموزشی در مورد برخورد با چالشهای فیزیولوژیک و فرهنگی دختران جوان انجام داد.
بیایید اکنون به آخرین بخش خود بپردازیم که تأثیرات اجتماعی بر ورزش زنان را پوشش میدهد. ازدواج زودهنگام یکی از عوامل کنارهگیری دختران از ورزش به ویژه در آسیا گزارش شده است. برداشت کلی شما از آن چیست؟
اما کاولی: اساساً من به برابری اجتماعی و سیاسی جنسیتها اعتقاد دارم، بنابراین برای حمایت از هر چیزی که آزادی دختران را به دلیل جنسیتشان کاهش میدهد، مبارزه میکنم. اگر بخواهیم دقیق در مورد رابطه ازدواج زودهنگام و ترک ورزش صحبت کنیم باید به بیمهری و نابرابریهای اجتماعی هم پرداخت.
من فکر میکنم بهطور معمول در مقابل پسران و جمع، دختران میخواهند زنانگی خود را حفظ کنند. این شامل لطافت، تمیزی، ظریف بودن، احساسات ملایم است که همه ما میدانیم برخلاف ورزشهای رقابتی هستند.
بنابراین مشکل در انتظارات فرهنگی و اجتماعی ما از دختران و زنان است. باید به یاد داشته باشیم که زنان همچنان زن هستند و آنها را زنانه قبول کنیم، حتی اگر در ورزش پرخاشگر، رقابتی، گلآلود و عرق کرده باشند.
از نظر فرهنگی همانطور که اشاره کردید، انتظارات در جوامع از زنان متفاوت است که ممکن است موجب توسعه یا محدودیت آنها شود. مثلاً هنوز برخی خانوادهها فکر میکنند که زنانگی مخالف ورزشکار بودن است پس به نظر شما چگونه میتوانیم در چنین فضای چالشبرانگیزی با برابری ورزشی پیش برویم؟
اما کاولی: من فکر میکنم زمان در حال تغییر است (البته، به آرامی) و ما شاهد کمپینهای بازاریابی بیشتری هستیم که راغب هستند زنان «واقعی» را با لکههای عرق و مو نشان دهند.
کمپین “این دختر میتواند” در بریتانیا در این امر بسیار مفید بوده است. من فکر میکنم ما باید زنان را عادی کنیم بجای اینکه از آنها عروسکهای کوچک برای زیبایی بسازیم. باید تفاوتها و اصالت آنها را گرامی بداریم، نه چیزی که باعث خجالت آنها شود و به این دلیل از ورزش دوری کنند.
آیا تیمهای ورزشی زنان مدرسهای یا دانشگاهی بریتانیا بهطور منظم از برنامههای روانی-اجتماعی پیشگیری اختلال خوردن و نگرانی بدنی استفاده میکنند؟ چون بر اساس تحقیقات بسیار در دوره انتقال به بزرگسالی ورزشکاران دختر جوان تأثیر گذار است.
اما کاولی: شما می دانید که من یک مربی ورزشی نیستم اما تا آنجا که میدانم چنین برنامههایی در بریتانیا رایج نیستند، اما به شدت مورد نیاز هستند.
من میدانم که برخی کالجها در ایرلند این نوع برنامهها را در ساختار خود دارند، اما هزینههای اضافی را شامل میشود که خیلی از مناطق محرومتر بودجهای آن را ندارند. مطمئنم که دولت باید برای این موارد کمک مالی مقرر کند با توجه به میزان بالای خودآزاری، نگرانی و افسردگی که ما در دختران نوجوان مشاهده میکنیم.
پیرو سؤال قبل، با بالا رفتن سن و در ابتدای بزرگسالی، با توجه به تغییرات فیزیولوژیکی و هورمونی دختران که موقتی است، ممکن است دیگر آنها مانند قبل در اوج عملکرد نباشند، اما انتظارات مربیان آنها به دلیل ناآگاهی هنوز همان رکوردهای قبلی است. این دقیقاً همانجایی نیست که باعث پیامدهای منفی احتمالی بر سلامت روحی و جسمی دختران ما میشود؟
اما کاولی: بله، فکر میکنم این مشکل برای پسران هم وجود دارد. وقتی آنها دورهی نوجوانی را پشت سر میگذارند با دریایی از استعدادهای دیگر برای ورود به بزرگسالی مواجه میشوند که رقابت بسیار سخت است.
در بیشتر موارد تصور میکنم رقابت و مقایسه بسیار بالاتری وجود دارد. من فکر میکنم دانشگاهها معمولاً در ایرلند و بریتانیا عملکرد بسیار خوبی دارند، زیرا آنها طیف وسیعی از سطوح مسابقاتی را ارائه میدهند.
به عنوان مثال، آنها دارای تیم با عملکرد بالای حرفهای هستند که برای ورزشکاران سطح بالا که میخواهند در سطح کشور رقابت کنند، طراحی شده و در عین حال آنها نیز تیمهایی سطح پائین تر هم برای دختران و پسران دارند که تمرکز آن بیشتر جنبه اجتماعی و سلامت عمومی است.
اما بهطور کلی، کار با ورزشکاران این سن و دختران بسیار حساس است و من فکر میکنم باشگاهها و مربیان باید در نحوه برقراری ارتباط و دستهبندی تواناییهای ورزشکاران بسیار دقیق عمل کنند تا فردی از ورزش، چه حرفهای باشد چه با هدف سلامتی، دلزده نشود.
شاید ما نیاز به تحقیق بیشتری در مورد آن داشته باشیم با توجه به اینکه تنها شش درصد از مطالعات تحقیقاتی علوم ورزشی به زنان اختصاص دارد، چگونه میتوانیم شکاف دانش نادرست در مورد فیزیولوژی ورزشکار زن را پوشش دهیم؟
اما کاولی: من خیلی خوشحالم که در سال گذشته کارهای زیادی در مورد زنان انجام شده است و بنابراین فکر میکنم این شکاف کمکم کاهش پیدا کند.
زنان پروفایل هورمونی پیچیدهتری نسبت به مردان دارند و گاهی اوقات برای اطمینان از دقیق بودن نتایج یک تحقیق باید بارها آنها آزمایش کرد. برای همین کار بر روی زنان گرانتر، پیچیدهتر و زمانبرتر میباشد و خب ساده ترن راه این است که زنان را کنار بگذارند (با خنده).
البته این را باید بگویم که اینها هیچکدام بهانه خوبی نیست – با توجه به اینکه بیش از ۵۰ درصد از جمعیت جهان را زنان تشکیل میدهند، بودجه بیشتری موردنیاز است که به طور خاص با هدف تحقیق در مورد زنان، و بودجه برای زنان آکادمیک و اساتید که هدایت تحقیقات را بر عهده دارند.
ما همچنین به شفافیت و دقت بیشتری در مورد اینکه چرا زنان از مطالعات کنار گذاشته میشوند، نیاز داریم (بهعنوان مثال، بسیاری از مطالعات زنان را بدون معیارها و دلایل مشخص حذف میکنند).
بله و مهمتر از آن، در نتیجه این بیمیلی به تحقیق در ورزش زنان، مربیان ما بدون توجه به تفاوتهای فیزیولوژیکی مردان و زنان بهویژه در پاسخهای انطباقی آنها به ورزش یا نیازهای تغذیهای در دوران نوجوانی، از نتایج تحقیق مردان برای زنان استفاده میکنند. پیام شما برای آنها چیست؟
اما کاولی: یکی از بزرگترین دلهرههای من همیشه این بوده که نمیتوانستم بپذیرم که چرا در عنوان مطالعهای که فقط بر روی مردان انجام شده، جنسیت ذکر نمیشود. خب این برای خوانندگانی که به مقاله کامل دسترسی ندارند گمراهکننده است.
ممکن است نتایج حاصل از مطالعات مردانه برای زنان قابلاجرا باشد، اما مشکل این است که ما بهطور قطعی این را نمیدانیم. فکر میکنم مربیان همیشه سعی میکنند از طریق آخرین تحقیقات بهروز باشند و ارتباط بهتری را با ورزشکاران داشته باشند.
ورزشکاران بدن خود را به بهترین شکل میشناسند و ترکیبی از استراتژیهای مبتنی بر شواهد علمی در کنار تجربه ورزشکاران احتمالاً بهترین راه است تا وقتی که تحقیقاتی کاملتری از زنان در ورزش داشته باشیم و بتوانیم بر اساس آن پیش برویم.
و در آخر، تصویر ایده آل شما از ورزش زنان چیست و فکر میکنید چقدر برای دیدن یک ورزش فراتر از جنسیت فاصله داریم؟
اما کاولی: من فکر میکنم که راه درازی در پیش داریم، زیرا این مسائل عمدتاً در بافت اجتماعی گستردهتر و تعصبهای جنسیتی نهفته است. با این حال، من فکر میکنم در دو سال گذشته پیشرفتهای زیادی در مقایسه با ۵۰ سال گذشته داشتهایم.
میدانید من دنیایی را میخواهم که در آن دختر آیندهام بتواند هر ورزشی را که میخواهد انجام دهد و به خاطر انجام آن قضاوت نشود. من میخواهم او فقط روی مهارتهای موردنیاز مثل پرتاب آزاد یا تکل تمرکز کند و با فکر کردن به ظاهرش یا اینکه دوستانش چه قضاوتی از او دارند، حواسش پرت نشود.
میخواهم او احساس نکند که باید بین معاشرت با دوستانش و رفتن به تمرینات ورزشی یکی را انتخاب کند، زیرا در آینده ایدهآل من، همه دختران با هم به تمرین میروند.
من از مدرسه و مربیانش میخواهم به همان اندازه که پسرها را تشویق میکنند، او را تشویق کنند و به یاد داشته باشیم اگر او یک ورزشکار یا مربی حرفهای شد، میخواهم بهاندازه مردان (نه حتی بیشتر) حقوق دریافت کند.
امیدواریم این اتفاق بیفتد – صحبت کردن با شما تجربهی خوبی بود، سپاس.
اما کاولی: با تشکر فراوان از دعوت من. همه بهترینها برای افرا ورزش IWsports
نویسنده: مصطفی سراب زاده (Mostafa Sarabzadeh)
محقق نروفیزیوتراپی و فیزیولوژی تمرین
بنیاد ملی نخبگان
منابع
https://scholar.google.com/citations?user=5717DawAAAAJ&hl=en