به گزارش پایگاه خبری تحلیلی “دختران قهرمان“؛ سوده خلیلی تنها کاراته کایی است که با ۱۹ سال سن در ۲ رقابت انتخابی ملی در ۲ رده سنی مجزا (امید و بزرگسالان) صاحب مدال طلا شده است.
همین موضوع بهانهای شد تا رسانه تخصصی حوزه ورزش زنان ایران گفت و گویی صمیمی با او ترتیب دهد و به زندگی مهاجر جنوب بپردازد.
سوده خلیلی دانشجوی ترم ۳ رشته تربیت بدنی است که به دلیل علاقه زیاد به ورزش از دوران دبیرستان در همین رشته تحصیل کرده است.
او اولین کاراته کا از کیش بود که توانسته به اردوی تیم ملی برسد اما به خاطر دنبال کردن اهداف خودش، پیشرفت در ورزش و درس تصمیمی بزرگ گرفت.
او در ۱۴ سالگی جدایی از پدر، مادر و برادر بزرگتر خود را پذیرفت تا از جنوب به شمال کشور بیاید و در قائم شهر مازندران در خانه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کند.
پدر سوده اما چندان موافق دوری سوده از خانواده در سن کم و زندگی در شرایط سخت نبوده، گویا دوری از خانواده هم نتوانست این دختر سختکوش را از آرزوهای خود دور کند. او همواره برای رسیدن به آرزوهای خود تلاش کرده است.
لاله صمدی، مربیای که سوده خلیلی از او به عنوان تنها پشتیبان و حامی ورزشی یاد میکند یکی از مربیان برجسته و قهرمانپرور کشور است که تخصص او توانسته یک نوجوان ۱۴ ساله را از کیلومترها دورتر به مازندران بکشد.
سوده خلیلی در این باره میگوید: ورزش مازندران سطح خوبی دارد، من در قائم شهر فرصتهایی بیشتری در اختیار داشتم. از پیش به واسطه حضور در لیگ تا حدودی با خانم صمدی آشنا شده بودم.
قهرمان جوان درباره مربیاش ادامه میدهد: بارها از اخلاق، بار فنی و قهرمانپروری ایشان شنیده بودم و احساس میکردم با وجود و کمک ایشان میتوانم به اهداف خودم برسم پس تمام سختیهای مسیر را به جان خریدم و یک تنه به جنگ موانع رفتم.
آیا او از مسیری که طی کرده راضی است: “خدا را شکر پشیمان نیستم و همچنان تلاش میکنم چرا که شکست را نمیپذیرم، شکست برای من معنا ندارد، تلاش میکنم تا سرانجام به آنچه میخواهم برسم.
نگاه و واکنش مربی، هم باشگاهیها، هم کلاسیها و دوستان نسبت به فردی که برای کاراته حاضر شده است این سختیها را متحمل شود چطور بوده؟
سوده خلیلی در پاسخ به این سؤال میگوید: حقیقتاً برای خیلیها باور پذیر نیست، دوستان و هم باشگاهیهای من همیشه میگویند که تو چطور توانستی برای ورزش و درس به اینجا بیایی؟! برای کاراته؟
سوده برای آنها همیشه یک جواب دارد: این تغییر بزرگ، فقط برای درس و ورزش و کاراته نیست، این علاقه من است. از نظر من علاقه در هر کاری از همه چیز مهمتر است. بله. من به خاطر عشق به کاراته به مازندران آمدهام.
کاراته کای جوان از جزیره کیش، جایی آرامش بخش و دوست داشتنی برای زندگی، به مازندران رفت. با وجود علاقه به زندگی در کیش، او حالا حتی برای یک مسافرت کوتاه هم قادر به رها کردن درس و کاراته نیست.
در قائم شهر، سوده خلیلی پای ثابت تمرین در همه جاست. تقریباً جایی وجود ندارد که او در آن تمرین نکرده باشد. تمام پارک ها، تمام باشگاهها حتی در اتاق و پشت بام و پارکینگ …
سوده مداوم در حال تمرین است حتی روزهایی که چهار ساعت در باشگاه با بقیه دوستانش تمرین میکند باز هم زمانی را به تمرین مستقل و شخصی اختصاص میدهد و تازه پس از تمرین، نوبت رسیدن به درس است.
سوده خلیلی درباره ارادهاش در تمرین مداوم میگوید: به خاطر ندارم حتی بعد از هر باخت، تمرین نکرده باشم. همیشه بعد از شکستها انگیزه بیشتری برای پیروزی بهدست میآورم و کاراته زندگی من است.
او ادامه میدهد: از سختیهایی که کشیدهام لذت میبرم و به خودم افتخار میکنم. حتی همین سختیها علاقه من را برای رسیدن به اهداف بیشتر میکند.
سوده از اولین سال حضور در انتخابی تیم ملی، به طور مداوم به اردوهای دعوت میشد. او در اولین سال طلا گرفت و از آن به بعد در سالهای بعدی همواره روی سکو بود.
تلاش سوده به حضور او در مسابقات کاراته نوجوانان آسیا در قزاقستان انجامید اما او مدالی به دست نیاورد و پنجم شد. این موضوع، او را از مسابقات جهانی و المپیک جوانان بوینس آیرس دور کرد درحالیکه خلیلی این قضیه را ناشی از بدشانسیُ و بیمهری میداند.
خلیلی میگوید: در لیگ جهانی کاراته وان سوم شدم، با وجود اینکه در رده سنی جوانان بودم اما نفر یک سوپر لیگ شدم. سال گذشته فیکس تیم ملی شدم اما فدراسیون یکی دو روز مانده به اعزام درحالیکه همه چمدانهای خودمان را بسته بودم نیمهشب ما را راهی خانههای خود کرد و گفت بودجه ندارم و اعزام نمیکنم چه آسیایی چه جهانی و تمام.
کاراته کای اهل کیش ادامه میدهد: با دست شکسته مسابقه دادم ولی با این حال تنها کسی بودم که در دو رده سنی بزرگسالان و امید به مدال طلا رسیدم و حالا تنها کسی هستم که در خانهام نه در اردو!
به گفته سوده، او خود تصمیم گرفته در اردو نماند و اردو را ترک کند چرا که این اردوها را بیفایده میداند: وقتی اعزامی در کار نیست یا افرادی که شایستگی دارند اعزام نمیشوند حضور در اردو فقط ما را از درس عقب میاندازد. حالا خودم در قائم شهر تمریناتم را جدی دنبال میکنم و به آینده امیدوارم.
ویدئو : کامبک | قرار بود هشتتایی شوم، هشتتایی کردم!
بعد از کرونا اولین مسابقهای که جو سنگینی داشت مسابقات زنجان بود. بازی حساسی بود چرا که اگر میباختم از مسابقه حذف میشدم.
صدای خیلی هارا میشنیدم که از هفت امتیاز اختلاف امتیاز حریف با من خوشحال و منتظر شکست من بودند اما سعی کردم توجهی نکنم و فقط به پیروزی فکر کنم.
در آن لحظه به تمام تلاشهایی که کرده بودم فکر کردم و برای امتیاز جنگیدم تا بالاخره پیروز این میدان بشوم. به عقیده خودم این قشنگترین بازی من در تمام طول سالهای ورزشیام بود.