4
گفتگوی ویژه با الهام بخش ماراتن زنان جهان

کاترین سویتزر، زنی که مخفیانه در میان مردان دوید

  • کد خبر : 93566
  • 25 شهریور 1402 - 10:15
کاترین سویتزر، زنی که مخفیانه در میان مردان دوید
کاترین سوییتزر چهره الهام بخش ورزش زنان جهان است. او در ماراتن بوستون، مخفیانه در میان مردان دوید و آغازگر ورود ماراتن زنان به المپیک شد.

مصطفی سراب زاده – افرا ورزش: کاترین سویتزر (Kathrine Switzer) یک مهمان ویژه برای هر مصاحبه و یکی از تأثیر گذارترین افراد در دنیای ورزش زنان و حقوق بشر است.

من او را باورنکردنی می‌نامم، نه تنها به این دلیل که یک بار در طول ماراتن بوستون ۱۹۶۷ یک کار باورنکردنی انجام داده، بلکه به این دلیل تمام کارهایی که به‌طور مداوم و خستگی‌ناپذیر پس از چندین دهه در حمایت از حقوق زنان و حقوق بشر انجام داده است.

اگر یک چیز در جهان وجود دارد که دیوانه‌وار یک روزنامه‌نگار ورزش زنان را خوشحال کند، داشتن چنین افسانه‌ای، کاترین سویتزر، برای مصاحبه با موضوع بررسی فاکتورهای روانی و اجتماعی در ورزش زنان است.

افرا ورزش: ضمن تشکر از حضور شما در کنار ما، از خودتان بگویید و اینکه زندگی چگونه پیش می‌رود؟

کاترین سویتزر: حضور در گفتگو با شما فوق‌العاده است و من می‌خواهم برای همه مردم ایران و به‌خصوص زنان فریاد بزنم. چقدر خوشحالم که اولین صدایم در ایران است، بنابراین به شما تبریک می‌گویم که با من تماس گرفتید و این جلسه آنلاین را تشکیل دادید.

امیدوارم بتوانم به زنان ایران و خاورمیانه الهام بدهم. من فکر می‌کنم کاری که باید برای زنان انجام شود و ما اکنون در حال پیشرفت فوق‌العاده سریع در این زمینه هستیم، این است که ورزش زنان را به همه معرفی کنیم چرا که دید و توانمندی زیادی ایجاد می‌کند و زندگی زنان را به طور چشمگیری و خیلی سریع تغییر می‌دهد.

بنابراین امیدوارم که بتوانیم انگیزه داشته باشیم. من مطمئناً انگیزه دارم، زیرا کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد، اما ما در حال پیشرفت هستیم، بنابراین این یک سفر عالی خواهد بود.

افرا ورزش: به بخش اول سؤالات خود می‌رویم که حرکت تاریخی شما را در طول ماراتن پوشش می‌دهد. می دانم که این می‌تواند به نوعی تکرار تاریخ باشد، اما افراد زیادی در برخی از نقاط جهان مانند کشور ما هرگز در مورد این رویداد و آنچه شما انجام دادید نشنیده‌اند، بنابراین اولین سؤال این است که تا به حال به این فکر کرده‌اید که جهان چقدر شما را دوست دارد که چنین هدیه شگفت‌انگیزی را به شما بدهد و می‌دانید که یک نوع هدیه فرا طبیعی است که توسط آن نام شما همیشه تجلیل و تحسین خواهد شد و مهم‌تر از آن، بله باور کنید، واقعاً چگونه فردی می‌تواند بهتر از این به‌دست آورد که الهام‌بخش بسیاری باشد. آیا تا به حال به آن فکر کرده‌اید؟

کاترین سوئیتزر: بله بیشتر اوقات — من هر روز و هر روز که در حال دویدن هستم به آن فکر می‌کنم یا زمانی که در روز اوقات آرامی دارم، زمان آرامی را برای شکرگزاری از خدا اختصاص می‌دهم زیرا هدیه‌ای به من داده شده است.

همه ما یک فرصت داریم و باید مسئولیت این فرصت را بپذیریم و این که من صدایی داشته باشم و یک صدای جهانی، یک مسئولیت بزرگ است و این چیزی است که مرا همیشه در راه نگه می‌دارد، زیرا باید زندگی کنم. البته به غیر از مسئولیت و تعهدی که وجود دارد – فراموش نکنید، این به من شادی هم می‌دهد زیرا، اگر بتوانم زندگی کسی را تغییر دهم و او را خوشحال کنم، به من شادی می‌دهد.

بسیاری از مردم به من می‌گویند اوه متشکرم کاترین! و من می‌گویم لطفاً این را به زندگی افراد دیگر منتقل کنید. این مسئولیت شما به‌عنوان آدم و به‌عنوان یک زن است که زندگی دیگران را نیز تغییر دهید. بنابراین معتقدم که اگر شما قدرت سازمان‌دهی و ایجاد فرصت را داشته باشید، همین، ضروری‌ترین رکن است زیرا همه ما استعداد داریم اما فقط ما به فرصت نیاز داریم، بنابراین ما باید  فرصت ها را خلق کنیم.

این فقط ایجاد یک فرصت ورزشی نیست بلکه این بیشتر در مورد حقوق بشر است. هر فردی در جهان شایسته تلاش برای رسیدن به رویای خود و داشتن یک امید و فرصت است.

به عنوان مثال، فکر می‌کنم جنبش ورزش زنان یک جنبش حقوق بشری است، زیرا برای هزاران سال، زنان هرگز فرصت شرکت در ورزش و حرکت آزادانه و داشتن آن احساس قدرت را در بسیاری از کشورها نداشتند و این بسیار مهم است.

افرا ورزش: برگردیم به نقش مثبت شرکت‌کنندگان مرد در طول ماراتن تاریخی بوستون. آیا تا به حال فکر کرده‌اید که اگر این مورد برعکس بود چه اتفاقی می‌افتاد؟

کاترین سویتزر: پس اجازه دهید داستان ماراتن بوستون را که می‌دانم می‌خواهید بشنوید، مختصراً بگویم. در سال ۱۹۶۷ می‌خواستم در ماراتن بوستون شرکت کنم و به مربی‌ام گفتم می‌خواهم بدوم و او گفت: «یک زن نمی‌تواند این کار را انجام دهد».

آن ۴۲ کیلومتر خیلی طولانی بود اما او گفت اگر در تمرین به او نشان دهم مرا به بوستون آمریکا خواهد برد. بنابراین در تمرین ۵۰ کیلومتر، یعنی هشت کیلومتر بیشتر هم دویدم. او متقاعد شد و گفت: “من تو را به ماراتن بوستون می‌برم اما باید برای مسابقه ثبت‌نام کنی”.

بنابراین من فرم ورود را پر کردم و اسمم را با حروف اول مخفف خود امضا کردم و با لباس‌های گشاد زمستانی که داشتیم، متوجه زن بودنم نبودند. آنها به من یک شماره دادند و این ۲۶۱ بود.

وقتی شماره پیش‌نویسم را ثبت کردم و آن را گذاشتم، همه مردهای اطراف من وقتی قبل خط استارت ایستاده بودم، واقعاً فوق‌العاده بودند. آنها واقعاً حمایت کردند و گفتند “کاش همسرم مثل شما می‌آمد – کاش دخترم می‌توانست و می‌آمد – کاش پارتنرم بود و شما را می‌دید … میشه به ما بگید چطوری تونستی؟” و من گفتم ” فقط به آنها نشان دهید که چقدر آسان است “.

بنابراین ما مسابقه را شروع کردیم و در مسابقه در حدود دو کیلومتری مسابقه، جاک سمپل (Jock Semple) مدیر برگزاری مسابقه که از حضور یک زن بسیار خشمگین شده بود، از ماشین پائین پرید و به من حمله کرد و سعی کرد من را از مسابقه بیرون بیندازد و حتی شماره پشت پیراهنم را چنگ زد و پاره کرد.

از ابتدا صدای کفش چرم او که پشت من می‌دوید متوجه شدم که او نباید یک دونده باشد و دائم فریاد می‌زد “لعنتی از مسابقه من خارج شو – گمشو برو بیرون ” و مربی من که کنارم می‌دوید بارها تلاش کرد مانع او شود اما نتوانست.

او انگار از کنترل خارج بود و به هر نحوی می‌خواست مرا از مسابقه منع کند. پارتنرم که کمی آن‌طرف‌تر می‌دوید، جنگ و جدال ما را شنیده بود و آمد و با تنه‌ای تاریخی جاک سمپل را از سر راه ما بیرون انداخت و من فریاد زدم ” چه‌کار کردی؟! او را زدی؟ ما به زندان می‌رویم”. چقدر وحشتناک – تا اینکه مربی‌ام آرنیه بریگز (Arnie Briggs) داد زد – به دویدن ادامه می‌دهیم و به من گفت تو این مسابقه را هر طور شده به پایان برسان و ما کنار تو می‌دویم.

مداوم از خودروی کنترل مسابقه به من می‌گفتند ” تا کی می‌خواهی ادامه بدهی؟ از مسابقه بیا بیرون، چه چیزی را می‌خواهی ثابت کنی؟” و من گفتم “من فقط سعی می‌کنم بدوم، همین. چرا نباید بتوانم بدوم». وقتی ثبت‌نام کرده بودم و آنها به من کد داده بودند، چرا نباید بدوم؟

آنها، همه‌ قوانین را در مورد مردان نوشته بودند و چیزی در مورد زنان حتی در قوانین وجود نداشت – هیچ‌کس نمی‌توانست باور کند که یک زن می‌تواند بدود یا بخواهد. بنابراین، به هر حال، تصمیم گرفتم که مسابقه را بدون توجه به هر بازخورد منفی، حتی اگر شده سینه‌خیز، تمام کنم.

من تصمیم خودم را گرفته بودم و این مهم‌ترین بخش داستان است. می‌دانستم که می‌توانم مسابقه را تمام کنم زیرا مسافتی را که به‌سختی تمرین کرده بودم انجام داده بودم.

بنابراین وقتی مسابقه را دویدم، زمان زیادی برای فکر کردن داشتم و می‌خواستم دو کار انجام دهم. من می‌خواستم ورزشکار بهتری شوم زیرا کند بودم و همچنین می‌خواستم برای زنان فرصت ایجاد کنم اما هنوز نمی‌دانستم چگونه این کار را انجام دهم.

وقتی مسابقه را تمام کردم، این تصمیم باعث شد خیلی سخت تمرین کنم. ورزشکار خیلی خوبی شدم. من برنده ماراتن شهر نیویورک شدم. من رنک جهانی گرفتم، اما مهم‌تر از همه اینها، شروع به تغییر قوانین برای زنان در ورزش کردم و سخت تلاش کردم تا به حضور زنان در ورزش رسمیت بخشم.

نه تنها در ماراتن، بلکه یک کمپین از مسابقات اختصاصی برای زنان را شروع کردم که در نهایت به ۲۷ کشور رفت و من موفق شدم به درجه بزرگی دست پیدا کنم. حمایت مالی و سپس ارتباط ما با کمیته بین‌المللی المپیک باعث شد تا در نهایت ماراتن زنان حکم ورود به بازی‌های المپیک را به دست آورد و این بسیار مهم بود، زیرا اگر مردم می‌توانستند زنان را در تلویزیون در المپیک ببینند، باورها تغییر می‌کرد.

اولین ماراتن المپیک برای زنان در سال ۱۹۸۴ بود و آن مسابقه دنیا را تغییر داد، زیرا دو میلیارد نفر این را از تلویزیون تماشا کردند و با چشمان خود زنانی را دیدند که ۴۲٫۲ کیلومتر می‌دوند. همه می‌دانند که این مسافت طولانی است بنابراین متوجه شدند که زنان می‌توانند هر کاری را انجام دهند و برای من این یک پیروزی بود.

این معادل دادن حق رأی به زنان بود. این لحظه شگفت‌انگیزی بود و از آن زمان بسیاری از نگرش‌ها در سراسر جهان شروع به تغییر کردند و این به دلیل قدرت یک فرصت است. ما می‌توانستیم زنان را از همه این کشورهای مختلف ببینیم که در آمریکا می‌دوند.

این واقعاً مهم بود و به تغییر نگرش برای خیلی چیزها کمک کرد، بنابراین این داستان ماراتن بوستون است، اما بخش دیگری از داستان که می‌دانم بعداً در مورد آن صحبت خواهم کرد، شماره ۲۶۱ من است که به سازمان ” ۲۶۱ نترس ” تبدیل شده است و امیدواریم آن را به ایران بیاوریم.

افرا ورزش: بیایید در مورد برخی از واکنش‌ها و نظرات شگفت‌انگیزی که قبل از خط استارت از دیگر شرکت کننده‌ها یا تماشاگران دریافت کردید، صحبت کنیم. چیزی که باعث شد شما را به ادامه آن حرکت قهرمانانه بیشتر ترغیب کند؟

کاترین سویتزر: در همان نقطه شروع مسابقه همه آنها بسیار مثبت بودند و می‌گفتند “کاش همسرم می‌دوید – این واقعاً عالی است که شما اینجا هستید ما تا آخر راه با شما هستیم – موفق باشید” و مردم می‌خواستند عکسشان را با من بگیرند.

هیچ واکنش بدی از سوی دوندگان وجود نداشت، اما من با مردان تمرین کرده بودم و بنابراین همیشه از طرف آنها حمایت می‌شدم اما در طول مسابقه اوضاع متفاوت بود. رفتار پرسنل خودروهای کنترل مسابقه بسیار زننده و پرخاشگرانه بود و بر سر من فریاد می‌زدند: ” چه چیزی را می‌خواهی ثابت کنی – چه زمانی می‌خواهی بری بیرون؟ و من فقط گفتم “نه فقط می‌خواهم بدوم و فقط یک ورزشکار هستم”.

در میان تماشاگران یکی از این افراد بود که به یاد دارم… بارها فریاد می‌زد “ادامه بده عزیزم… این کار را برای همه ما انجام بده” حس فوق‌العاده‌ای به هم داد. یک مرد خوب هم که از جلوی من در جاده عبور می‌کرد گفت: “تو باید در آشپزخانه باشی و برای شوهرت شام درست کنی ” و بعد مرد دیگری مرا در حال دویدن نگاه کرد و گفت: “اوه تو زنی … پس این دویدنت را به یاد داشته باش که همه چیزی است که می‌توانی برای یک بار داشته باشی “.

بنابراین همه خوب نبودند و روزنامه‌های روز بعد که می‌توانم بگویم تعداد بسیار کمی از آنها مثبت بود. در واقع وقتی پارتنرم به مسئول برگزارکننده مسابقه، ضربه زد و او را از مسابقه حذف کرد، بیشتر روی او تمرکز می‌کردند، انگار او قهرمان بود و من نبودم.

افرا ورزش: این بسیار مهم است که هر دو در یک خط بودید و هر دوی شما در آن لحظه در تلاش بودید تا چیز جدیدی را به جهان معرفی کنید. در مورد خودروی کنترل مسابقه و خبرنگاران چطور؟ آیا کاملاً تحت سلطه مردان بود؟ یا در بین مدیران یا عکاسان، خانم‌های دیگری هم بودند؟

کاترین سویتزر: اوه هیچ زن — در خط پایان تنها یک زن بود اما او همسر یکی از دوندگان بود و او تنها زن آنجا بود. زن دیگری نیز در مسابقه حضور داشت که بدون ثبت‌نام و بدون شماره کمی دوید، اما کل مساله همین ثبت نام بود، شرکت کردن با یک شماره رسمی.

افرا ورزش: احتمالاً خیلی باهوش بودید که با حروف اول نام خود و به صورت مخفف ثبت‌نام کردید.

کاترین سویتزر: بله، اما داستان دیگری در اینجا وجود دارد. وقتی به دنیا آمدم پدرم نام من را در شناسنامه اشتباه نوشت، بنابراین مجبور شد کاغذی اصلاحی بنویسد که حروفی از نام من را اشتباه نوشته. بنابراین در تمام زندگی‌ام نام من همیشه اشتباه نوشته می‌شد و مردم سعی می‌کنند آن را تصحیح کنند. به این دلیل من در حدود ۱۳ سالگی وقتی شروع به کار روزنامه‌نگاری کردم تصمیم گرفتم با مخفف اسمم ثبت‌نام کنم و ادامه دهم.

من نویسندگان را تحسین می‌کردم. من می‌دانستم که سلینگر یا شاعرانی مثل الیوت و کامینگز (J. D. Salinger, T. S. Eliot and E. E. Cummings) همیشه اسم مخفف خود را استفاده می کردنند پس فکر می‌کردم این خیلی خوب است که من هم با نام مخفف خودم پیش بروم. تا جایی که وقتی کتابم را با نام زنان ماراتون نوشتم، ناشر گفت: «نه، اینجا باید کاترین را بنویسی، اما به شکل درست نوشتم.

افرا ورزش: به محض اینکه از خط پایان عبور کردید، آیا فکر کردید بیشتر از این کاری کنید؟ منظورم این است که در آنجا متوقف و تسلیم نشوید؟ قبلاً در مورد بردن ماراتن زنان به بازی‌های المپیک به ما گفتید، بنابراین می‌خواستم بدانم چه زمانی به این ایده رسیدید؟ این چیزی بود که بلافاصله پس از اتمام مسابقه فکر کردید یا ایده‌ای که در طول زمان به‌تدریج شکوفا شد؟

کاترین سویتزر: وقتی مسابقه را تمام کردم، چالش بزرگی بود زیرا می‌دانستم که در آنجا روزنامه‌نگارانی خواهند بود که بسیار تهاجمی خواهند بود، بنابراین تمام فکرم را به مسابقه و عواقب آن معطوف کرده بودم.

می‌خواستم کار را تمام کنم، می‌خواستم دونده بهتری شوم و می‌خواستم فرصت‌هایی برای زنان ایجاد کنم، اما وقتی مسابقه را تمام کردم به خوبی می‌دانستم که باید با روزنامه‌نگارانی برخورد کنم که بسیار عصبانی هستند زیرا نه تنها من، بلکه هوا هم آن روز طوری بود که کار را برای آنها بسیار سخت می کرد. باران های موسمی و باد و هوای سردی وجود داشت و مجبور شدند چند ساعت آنجا منتظر من بایستند.

پس وقتی رسیدم، دوباره همان داستان و سوالات زننده- “چه چیزی را می‌خواهی ثابت کنی؟ اما به عنوان یک دختر جوان پاسخ های من بسیار قوی بود. وقتی کتابم را نوشتم و برگشتم تا آنها را بخوانم یا روزنامه‌های قدیمی را که دارم می‌خوانم، اصلا باورم نمی شود که چقدر قوی بودم،

مثلاً یک مرد به من گفت “این فقط یک نمایش است که یک بار انجام می‌شود و هرگز قرار نیست ماراتن دیگری بدوی؟ این فقط یک شوخی است درست است؟” و من گفتم ” ماراتن شوخی نیست، ماراتن یک سفر است و من هر سال برمی‌گردم ” و او گفت: “نمی‌توانی برگردی چون باشگاهت محروم خواهد شد”

من گفتم “من یک باشگاه دیگر، باشگاه خودم را ایجاد خواهم کرد.” و سپس او گفت “بله، اما در هر صورت این ممکن نیست که تو دوباره ماراتن دیگری را بدوی”

من گفتم “یک روز تو درباره پیرزنی ۸۰ ساله‌ای خواهی خواند که در سنترال پارک در حال تمرین می‌میرد و آن زن من خواهم بود. من از حالا تا آخر عمرم می‌خواهم بدوم” و حالا باورم نمی‌شود که توانسته باشم این چیزها را بگویم.

افرا ورزش: از پاسخ مهربانانه و آموزنده شما متشکرم، کاترین، ما به بخش بعدی خود می‌رویم که سؤالات آن درباره‌ ۲۶۱ نترس است سازمانی که شما و تیم فوق‌العاده‌تان ایجاد کرده‌اید. بیایید در مورد کشورهایی که قبلاً به آن ملحق شده‌اند صحبت کنیم، به‌ویژه از کشورهای خاورمیانه؟

کاترین سویتزر: ابتدا اجازه دهید به شما بگویم 261 نترس چیست. نام آن به خاطر شماره تاریخی من در مسابقه ماراتن بوستون انتخاب شد. بعد از آن مسابقه تا همین دهه اخیر، بارها برای من نامه نوشتند، ایمیل زدند و تماس گرفتند و گفتند شماره تو 261 باعث می شود احساس شجاعت و پیروزی در مسابقه های خود کنند و می گفتند مثلاً فردا در ماراتن شهر نیویورک، من 261 را از زیر پیراهنم می پوشم یا آن را روی مچ دستم می نویسم یا هر چیز دیگری مثل این.

آنها می‌گفتند این شماره یک حس بی‌باک بودن به آنها می‌دهد، حتی اگر آنها با شماره‌های معمول خود که روی پیراهن نصب بود، مسابقه می‌دادند. بنابراین من متحیر بودم که چگونه یک شماره و اتفاقی که من رقم زده بودم باعث این حس در آنها شده بود.

این در همه این افراد مشترک بود که از دسته‌ای بودند که به آنها می‌گفتند “تو به‌اندازه کافی خوب نیستی، تو رنگ پوست اشتباهی داری، نژاد اشتباهی هستی، شما جنسیت اشتباهی دارید، زنان نمی‌توانند کاری انجام دهند، شما خیلی چاق هستید، خیلی پیر هستید و خیلی کند هستید”

آنها نیاز به الهام گرفتن از شماره من می‌کردند و بدون توجه به این اراجیف می‌رفتند، می‌دویدند و احساس قدرت می‌کردند. و در نهایت این افراد. به من می‌گفتند که چگونه زندگی آنها به خاطر داستان من تغییر کرده است.

آنها کارشان را انجام می‌دادند و سپس شروع به ارسال تصاویری از خالکوبی های خود با ۲۶۱ می‌کردند – این واقعاً برای من بسیار ارزشمند بود. آنجا بود که تصمیم گرفتیم” ۲۶۱ نترس ” را ایجاد کنیم، یک سازمان غیر انتفاعی و غیر دولتی که فقط به زنان کمک می‌کند تا مکانی امن برای دویدن پیدا کنند در زیر سایه یک جامعه امن.

در بسیاری از کشورها به ویژه در میان جوامع پناهنده مانند جوامع پناهندگان سوری و سپس جوامع پناهندگان افغان یا آفریقایی یا در خاورمیانه به طور کلی داشتن یک گروه مخصوص برای زنان بسیار مهم است، زیرا مردان نمی‌خواهند زنانشان با مردان در ورزش معاشرت کنند.

این اشکالی ندارد و بر اساس مذهبشان است که ما درک می‌کنیم و برای همین این گروه‌ها را تشکیل می‌دهیم. می‌دانید که ما معتقدیم زنان زیادی هستند که در موقعیت ترسناکی زندگی می‌کنند، بنابراین آنها فقط به یک دوست نیاز دارند که دست او را بگیرد، از خانه بیرون بیاید، ورزش کنند و گپ بزنند و قهوه بخورند.

ما بازی می‌کنیم، حرف می‌زنیم و به هم اعتماد می‌کنیم و بعد این گروه‌ها هر کدام یک مربی دارند که ما او را برای ورزش زنان تربیت می‌کنیم تا از نظر روحی و جسمی با گروه خود کار کند و همچنین مهربان باشد و فرصت ایجاد کند. این چیزی است که ۲۶۱ نترس انجام می‌دهد.

این نه در مورد رقابت، نه در مورد دویدن ماراتن و نه در مورد هیچ قضاوتی، زیرا این یک مؤسسه کلاً غیر قضاوتی است که در آن برای ما اهمیتی ندارد مذهب، جنسیت و پیشینه شما چیست. موفقیت در این گروه‌ها سهل می‌شود چون در گروهی نیستید که شما را بترساند و همه مثل هم هستند.

البته که ما بسیار نوپا هستیم – ما فقط شش سال است که شروع کرده‌ایم و در حال حاضر در ۱۳ کشور هستیم و دوست داریم کارهای بیشتری در خاورمیانه انجام دهیم و می‌دانیم که این یک چالش برای ما است.

بنابراین من از این طریق به زنان متخصص این حوزه که صحبت من را می‌شنوند، دوست دارم بگویم ما منتظر همکاری شما هستیم. می‌توانید به 261Fearless.org مراجعه کنید و این جمله را بگویید: “من می‌خواهم یک باشگاه ۲۶۱ در فلان کشور راه‌اندازی یا می‌خواهم یک گروه از زنان را حمایت کنم”.

در اتریش، آلمان، فرانسه، انگلیس، اکوادور، نیوزیلند، ایالات متحده، کانادا حضور داریم و هفته گذشته باشگاهی در شیلی تأسیس کردیم و جمهوری دموکراتیک کنگو که – با توجه به استقرار در آفریقا – می‌دانید کار آسانی نیست، مخصوصاً در دوران کووید. آلبانی هم اخیراً نمایندگی باشگاه را دارد. فکر می‌کنم که ۱۳ کشور عضو هستند.

افرا ورزش:: مطمئناً لذت‌بخش است و به زودی اتفاق می‌افتد، اما آیا شما یک باشگاه در همه آن کشورها ایجاد کردید، آیا هر باشگاه نماینده محلی خود را دارد که در داخل باشگاه را مدیریت می‌کند و با شما و تیم شما ارتباط دارد؟

کاترین سویتزر: بله، او بسیار با ما ارتباط دارد. او دستورات خود را از ما دریافت می‌کند و ما باید او را متناسب با فرهنگ و قوانین کشورش آموزش دهیم. ما قوانین بسیار قوی‌ای داریم و می‌دانید که معمولاً در شهرهای بزرگ‌تر مانند تهران باید دو یا سه باشگاه داشت.

در برخی از کشورها به عنوان مثال آلمان با وجود اینکه کشور بزرگی نیست هشت باشگاه فعالیت دارند، بنابراین در اتریش فکر می‌کنم ۴ باشگاه وجود دارد، و در ایالات متحده آن‌قدر زیاد نیست.، فکر می‌کنم فقط هشت باشگاه در ایالات متحده داریم، اگرچه کشور بزرگی هستیم.

چیزی که ما اکنون واقعاً از آن استقبال می‌کنیم، گسترش به خاورمیانه است، باید خیلی روی فرهنگ‌ها حساس باشیم و نمی‌توان  گفت که فقط برو و کورکورانه، یک باشگاه دوومیدانی راه‌اندازی کن.

افرا ورزش: روشی که شما اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها را مدیریت می‌کنید، بسیار متفاوت از روشی است که شما می‌توانید دختران و زنان خاورمیانه را مدیریت کنید. این به خاطر تفاوت‌های فرهنگی است که مدت طولانی وجود داشته است و این مدل روانشناسی خاص خود را می‌طلبد. ضمن اینکه مربیان باید طبق ساختارهای خاص هر کشور آموزش ببینند. حال سؤال اینجاست که آیا همه این نمایندگان ۲۶۱ زن هستند؟

کاترین سویتزر: تنها یک مرد در کل سازمان جهانی وجود دارد و او مسئول برنامه آموزشی ما است، زیرا او یک روانشناس اما همچنین مدیر آموزش و پرورش بسیار خوبی است و برنامه‌های آموزشی را ایجاد می‌کند. او در آفریقا یا خاورمیانه متخصص نیست، هیچ‌کدام از ما نیستیم، اما دوست داریم کاری در آنجا انجام دهیم. مهم این است که ما زن‌های قوی داشته باشیم و بعد همسران آنها هم به آنها اعتماد خواهند کرد.

افرا ورزش: مداخلات پزشکی چطور؟ منظورم این است که آیا شما برای حمایت از زنان مناطق محروم یا در خطر، مداخلات روان‌شناختی یا هر نوع مداخلات پزشکی دارید؟

کاترین سویتزر: آنچه هست بخشی از برنامه آموزشی است – چهار بار در سال ما در وب‌سایت خود سخنرانی‌های ویژه‌ای را فقط برای ورزشکارانمان داریم و این سخنرانی‌ها از متخصصان در زمینه تغذیه و روانشناسی است.

می‌دانید که مشکلات ورزش زنان می‌تواند کمبود انرژی، تمرین بیش از حد، بی‌اشتهایی، یائسگی و زایمان باشد، اما تأثیر روانی هم بله، در واقع سخنرانی‌ای که در حال حاضر داریم در مورد فرسودگی شغلی است.

بسیاری از زنان این مشکل را دارند، به خصوص شما حتماً زنان میان‌سال را می‌شناسید که باید از والدین مسن و فرزندان خردسال خود مراقبت کنند و سپس خانواده را اداره کنند و حتی ممکن است در خارج از خانه کار کنند.

می‌دانیم که همه اینها فشار زیادی را وارد می‌کند و از طرف دیگر هم می‌دانیم که برای مثال ورزش باعث ایجاد حس خوب و توانایی مقابله با همه این استرس‌ها می‌شود.

یکی از مهم‌ترین بخش‌های دویدن من در حال حاضر این است که بیرون بروم و مطمئن شوم که از تنش عصبی و تمام مشکلات زندگی‌ام خلاص می‌شوم، بنابراین مثل رفتن پیش یک روان‌پزشک است – من همیشه به شوهرم می گویم که می‌روم نزد روان‌پزشک طبیعت نه انسانی.

رفتن به بیرون برای گرفتن هوای تازه و حضور در طبیعت تا حد امکان بسیار مهم است و این را هم می‌دانم که برخی از زنان در شرایطی زندگی می‌کنند که اجازه انجام این کار را هم ندارند، بله — تأسف بار است. بسیاری از نقاط جهان، زنان اجازه ندارند به بیرون از خانه خود در اینجا که من زندگی می‌کنم بروند.

افرا ورزش: مهم‌ترین انگیزه شما برای تبدیل‌شدن به یک دختر ورزشکار و ماراتونر چه بوده است؟ با توجه به آنچه قبلاً در مورد نقش پدرتان و حرف‌هایش گفتید که یک بار به شما گفته است “لازم نیست که تشویق‌کننده باشی، باید کسی باشی که دیگران تو را تشویق کنند”.

کاترین سویتزر: هر دو والدین من الگوهای بسیار خوبی بودند. مادرم نمونه کار بود و از عهده هر کاری برمی‌آمد. پدرم واقعاً فعال بود، اما همیشه کسی بود که برای همه‌چیز دلیل داشت – او گفت “تو نباید تشویق‌کننده باشی، باید مردم برایت کف بزنند” چون در گروه‌های آواز و رقص، همه برای یک نفر کار می‌کنند، او اعتقاد داشت تشویق‌کنندگان و نفر دوم یا چندم بودن در حاشیه هستند.

بازی در زمین است و تو باید در بازی باشی. من گفتم “… چه بازی‌ای بابا؟” من فقط یک بچه کوچک بودم و ۱۲ سال داشتم و گفت: “ببین مدرسه تو تیم هاکی روی چمن دارد، این خوش‌شانسی توست و تو باید به تیم هاکی روی چمن بپیوندی و اگر یک مایل در روز بدوی، یعنی کمی بیش از یک کیلومتر در روز، بهترین بازیکن آن تیم خواهی بود.”

خیلی سخت بود که به عنوان یک دختر نوجوان وارد چنین ورزش رقابتی و برخوردی شوی. من گفتم “من نمی‌توانم یک مایل بدوم” و او گفت “بله می‌توانی، حتی می‌توانی همین الان انجامش دهی” اما من گفتم “نه فکر نمی‌کنم بتوانم”

او گفت “بیا برویم تا ببینی”. پس با هم بیرون رفتیم و او گفت ” ببین فاصله. باغ ما x متر است، تو این کار را هفت بار انجام می‌دهی، پس می‌شود همان یک مایل”.

من اغلب تند می‌رفتم و اوایلش خسته می‌شدم و او می‌گفت: ” نه… نه… لازم نیست تند بروی، آهسته برو – این برای تند رفتن نیست، برای خوب تمام کردن است – مثل زندگی است، نه برای تند رفتن، برای تمام کردن است “.

بنابراین پدرم همه این ایده‌های شگفت‌انگیز را داشت، بنابراین من بلافاصله این کار را انجام دادم و او گفت. ” ببین تو عالی هستی… عالی هستی… ” همیشه می‌گفت من عالی بودم و بعد گفت : حالا هر روز انجامش می‌دهی؟ من گفتم “هر روز پدر!” او گفت “بله گرم بود، سرد بود، باران بود برف، و هر چیز دیگری – هر روز باید انجامش بدی “.

بعضی روزها افتضاح بود. باران و گرمای وحشتناک – روزهای دیگر عالی بودند و مشکلی نبود. این کار را تا پایان تابستان که به دبیرستان رفتم، تکرار کردم و حالا زمان آن بود که به تیم هاکی ملحق شوم.

باور نمی‌کنید. حق با او بود – من یکی از بهترین بازیکنان شدم، می‌دانی چرا؟ کسی اصلاً نمی‌توانست مرا بگیرد. هرگز خسته نمی‌شدم، اما چیز دیگری که داشتم، احساس پیروزی بود. حس قوی بودن و مبارزه‌طلبی. به طوری که این ویژگی‌ها بعدها به تیم هاکی، کار روزنامه‌نگاری و ماراتون هم منتقل شد.

روزی سه مایل در روز می‌دویدم و سپس وقتی به دانشگاه رفتم، آنجا بود که با مربی‌ام آرنیه بریگز (Arnie Briggs) آشنا شدم که دونده ماراتن بود. من در مورد توانایی‌های بدنم اطمینان داشتم و این برای یک نوجوان بسیار جذاب بود.

فهمیدم که بدن را هرگونه که تمرین دهید، همان‌گونه به شما در مسابقات و زندگی کمک می‌کند. والدینم به جای اینکه بگویند “نه… تو باید در خانه بمانی، نه… دختر بچه‌ها این کار را نمی‌کنند، نه… ” به من اجازه دادند همه کارها را انجام دهم و در عین حال بسیار سخت‌گیر هم بودند.

باید خوب رفتار می‌کردم و اتاقم را تمیز می‌کردم. باید ظرف‌ها را می‌شستم، باید در حیاط کار می‌کردم و کارهای زیادی داشتم و همه‌چیز به تعادل مربوط می‌شد. همه اعضای خانواده سخت کار می‌کردند اما ما خانواده خوبی بودیم، داستان می‌گفتیم و با هم خوش می‌گذشتیم، و این واقعاً مهم بود.

می‌دانید، ما پول زیادی نداشتیم اما لذت می‌بردیم. وقتی سفر داشتیم با هم پیک‌نیک می‌رفتیم. بنابراین شب‌ها دور آتش می‌نشستیم و با هم صحبت می‌کردیم. من همیشه در مورد آنها فکر می‌کنم و این واقعاً در آینده من بسیار مهم بود.

من همیشه این‌ها را بازگو می‌کنم چون می‌خواهم همه والدین به فرزندانشان در این راه کمک کنند و این واقعاً آسان‌ترین و لذت‌بخش‌ترین راه است.

افرا ورزش: کاش همه مادر و پدرها اینجا باشند و با تمام وجود و با تک‌تک سلول‌های بدنشان نظرات شما را بشنوند.

کاترین سویتزر: ببینید البته آموزش واقعاً مهم است. پدر و مادرم واقعاً مرا تحت فشار گذاشتند تا درس بخوانم. من دانش‌آموز خوبی نبودم، اما همیشه به من فشار می‌آوردند و می‌گفتند ” مهم نیست … تو باید تحصیلات دانشگاهی داشته باشی” و من این کار را انجام دادم و بعد گفتند ” هزینه آن را تا تحصیلات پایه دانشگاه برای تو می‌پردازیم”.

وقتی فوق‌لیسانس گرفتم، خیلی به من افتخار کردند و بعد از آن، دکترای افتخاری گرفتم. بنابراین آنها برای من خیلی هیجان‌زده بودند و من باید بگویم که بدون آنها نمی‌توانستم اینجا باشم. مدرک کارشناسی من روزنامه‌نگاری و ادبیات انگلیسی بود و بعد کارشناسی ارشدم در واقع روابط عمومی و بازاریابی بود چون تا آن زمان به صورت تمام‌وقت در زمینه تبلیغات فعالیت می‌کردم.

می‌خواستم یاد بگیرم چون می‌خواستم وارد توسعه ورزش شوم و صادقانه بگویم که خیلی مهم بود، زیرا وقتی رزومه خود را برای یک شغل ارائه می‌کنید، می‌دانید که اگر مدرک کارشناسی ارشد مرتبط به آن شغل دارید، موفق‌تر خواهید بود.

برای من خیلی سخت بود چون نه تنها در ورزش با مردان رقابت می‌کردم، بلکه در اسپانسرینگ هم باید رقابت می‌کردم، زیرا کل این حوزه بازاریابی ورزشی تحت سلطه مردان بود و به همین دلیل است که من روی زنان تمرکز کردم چون هیچ‌کس برای آنها کاری انجام نمی‌داد.

افرا ورزش: آیا نظری در مورد سبک زندگی به طور کلی، چه از نظر جسمی، روانی و تغذیه، برای زنان یا افراد هم سن و سال خود دارید؟

کاترین سویتزر: بله، من عاشق بزرگ‌تر شدن هستم و الان که ۷۶ ساله هستم، خیلی این سن را دوست دارم. همیشه به مردم می‌گویم که شما هیچ‌وقت برای که شروع یک برنامه تناسب‌اندام و سلامت پیر نیستید زیرا بدن همیشه در هر سنی هنوز در حال رشد و بازسازی است و خودش را جایگزین می‌کند.

بنابراین اگر تمرین کنید، اگر می‌دوید یا آهسته دویدن یا شنا کردن یا دوچرخه‌سواری یا انجام یوگا و پیلاتس، همه اینها برای بدن شما مفید است، زیرا شما آن را قوی‌تر می‌کنید.

وقتی به زنان می‌پردازیم، ما تراکم استخوان را از دست می‌دهیم، اما وقتی با دویدن و عضله سازی آن را بازسازی کنید، شما خود را ترمیم می‌کنید. نکته جالب دیگر این است که بدن همیشه می‌خواهد تناسب‌اندام داشته باشد. بدن همیشه ورزش را دوست دارد و می‌دانید که وقتی بیرون می‌روید و کمی ورزش می‌کنید، شادتر برمی‌گردید و بدنتان بسیار خوب عرق می‌کند.

بنابراین مهم‌ترین چیز با افزایش سن سلامتی است. و یکی از بهترین راه‌های حفظ سلامتی شما ورزش است زیرا به عضلات، استخوان‌ها و سیستم قلبی عروقی شما کمک می‌کند. بنابراین شما اکسیژن بیشتری دارید و مغز شما بهتر کار می‌کند و قلب شما سریع‌تر پمپاژ می‌کند.

شوهر من ۸۴ ساله است، یک قهرمان بین‌المللی دومیدانی که گواه این امر است. او دو زانو مصنوعی دارد و تصور می‌کنید، او هزاران مسابقه را با دو زانوی مصنوعی انجام داده است، بنابراین او ثابت می‌کند که شما می‌توانید خیلی بیشتر از چیزی که پزشکی یا علم تصور می‌کنند انجام دهید. تیم پزشکی به شوهرم بسیار علاقه‌مند هستند زیرا او قوانین را تغییر می‌دهد.

افرا ورزش: همه‌جا می‌بینیم که بسیاری از زنان هنوز از رفتارهای قلدری، تنشی، تشدید آزار و اذیت و حتی آسیب‌های ورزشی بیشتر از مردان رنج می‌برند، فکر می‌کنید چگونه می‌توانیم به‌عنوان یک دختر جوان شروع کنیم، در حالی که به‌عنوان یک زن بالغ مانند شما، مسابقه را به پایان می‌رسانیم؟

کاترین سویتزر: فکر می‌کنم یکی از مهم‌ترین چیزهایی که ما به تحقیقات پزشکی بیشتری در مورد آن نیاز داریم، وضعیت زنان است.

ما تحقیقات زیادی در مورد ورزش زنان نداریم، بنابراین به تحقیقات علمی بیشتری نیاز است. می‌توانی این را تصور کنی، مردان ۳۰۰۰ سال است که ورزش را در بازی‌های المپیک سازماندهی کرده‌اند، اما زنان فقط کمی بیش از پنجاه سال است که در بازی‌های المپیک حضور دارند.

ماراتن جایی است که زنان در آن برتری دارند زیرا زنان دارای ظرفیت طبیعی استقامت بالاتری هستند. این اطلاعات جدیدی است که زنان می‌توانند در مسابقات طولانی‌مدت از مردان پیشی بگیرند.

اما از آن طرف این نیز یک چیز طبیعی است که جهان به زنان ظرفیت بچه دار شدن را داده است که از نظر فیزیکی سخت‌ترین چیز در جهان است، درست است؟ بنابراین ما منابع چربی بیشتری داریم که نه تنها برای تحمل درد است، بلکه این ظرفیت را داریم که بتوانیم مدت طولانی با منابع چربی خود زندگی کنیم.

ما می‌دانیم که زنان در حال حاضر وقتی در کانال انگلیسی شنا می‌کنند برنده می‌شوند زیرا ما می‌توانیم برای مدت بیشتر شناور شویم و در مسابقات بزرگ اولترا ماراتن (دویدن همراه با بقا در طبیعت)، یخ نمی‌زنیم. زنان هستند که در مسابقات شش روزه تیم را به خانه هدایت می‌کنند، زیرا می‌توانند قطب نما را بخوانند، بنابراین این یک سؤال روانی بزرگ برای متخصصین مثل شما است.

مردها به من می‌گویند که ما سه روز اول تیم را خوب هدایت می‌کنیم، اما سه روز آخر این خانم‌ها هستند که تیم را به خانه می‌آورند، چون می‌توانند قطب‌نما را بهتر بخوانند. بنابراین نه فقط در فیزیولوژی بلکه چیزی در مغز هم میان زنان و مردان متفاوت است.

اکنون می‌دانیم که زنان سرعت یا قدرت مردان را ندارند، اشکالی ندارد که ما ورزشکاران متفاوتی باشیم، دارد؟ پس یادگیری بیشتر در مورد ظرفیت‌های زنان می‌تواند بسیار جذاب باشد، اگرچه ما در ابتدای راه هستیم.

بنابراین این زمان یکی از هیجان‌انگیزترین زمان‌ها در جهان برای تحقیقات یا آموزش دادن در این زمینه است. در اینجا آنچه ما به آن نیاز داریم تغییر در درک زن و بلوغ اوست. آنها ممکن است به دلیل افزایش وزن، سینه‌ها و باسن‌هایشان شکل بگیرد و قاعدگی‌شان کند شوند و احساس می‌کنند مثل یک دختر لاغر نیستند که در مسابقه شرکت کنند.

این طبیعی است. اما این بازه زمانی خاص خود را دارد و همیشه آنها در بلوغ نمی‌مانند. این شرمساری بدنی از مربیگری بد ناشی می‌شود و ما به مربیان زن بیشتری نیاز داریم که فیزیولوژی زنان را درک کنند، بنابراین آموزش باید با مربی و سیستم و خود ورزشکار همه با هم کار کنند تا اتفاق خوبی بیفتد.

اکنون سیستم به ویژه در ایالات متحده یک سیستم نامطلوب است. جایی که به عنوان یک دختر به دانشگاه می‌روید، ایده آل این است که باید سریع بدوید و برای تیم امتیاز کسب کنید، زیرا مربی از شما می‌خواهد که برنده شوید. اگر این‌طور نباشید به شما می‌گویند خیلی بد هستید، باید وزن کم کنید چون ما می‌خواهیم در مسابقه پیروز شویم.

بنابراین نوجوان در سن بلوغ ما را مربیان مرد درک نمی‌کنند، او آنجا بیمار می‌شود، استخوان‌ها می‌شکند، و ورزشکار بی‌اشتها می‌شوند. پس باید این فشارها را تغییر دهیم. اما شرمساری یا وسواسی بدنی بسیار بد است و اکنون به یک مشکل بسیار بزرگ در ایالات متحده تبدیل شده است.

چندین کتاب در این رابطه وجود دارد که به سادگی مشکل را بیان می‌کنند که چرا زنان به اندازه مردان، مربی خوبی نمی‌شوند، مثلاً به خاطر اینکه در آخر هفته که باید با تیم خود برای رفتن به شهر دیگری سفر کنند، زنان اکثراً نمی‌توانند چون باید برای خانواده هم مربی باشند و برای فرزندان هم مادر و اداره‌کننده خانه.

بنابراین احمقانه است که فرض کنیم او می‌تواند آخر هفته‌ها با تیم باشد، اما با یک سیستم بهتر راه حل‌های بسیار شکوفا می‌شوند. شاید اگر یک مربی زن و مرد وجود داشته باشد و روزها را تقسیم کنیم مشکل حل شود.

واقعیت این است که اگر دختری، فرض کنید در ۱۷ سالگی به دانشگاه برود، شاید هنوز از دبیرستان سریع‌تر می‌دود چون او هنوز یک دختر است، اما ناگهان در سن ۱۸-۱۹ سالگی وقتی زن می‌شود، همه‌چیز تغییر می‌کند و او دیگر نه سریع است و نه در اندام مناسب ورزشی.

مربی او را کنار می‌گذارد فقط به خاطر اینکه او در حال گذراندن دوران بلوغ است و او شاید پس از استراحتی موقتی بتواند دوباره برگردد. به همین راحتی خیلی‌ها از ورزش، کنار می‌روند.

افرا ورزش: چیزی مشابه با چالش شما در ماراتون بوستون، برای بسیاری از زنان به طور روزمره اتفاق می‌افتد که از حقوق اولیه خود توسط خانواده خود، فرهنگ و یا حتی توسط فردی شبیه جاک سمپل (Jock Semple) محروم شده‌اند، پیام شما به همه آن خانواده‌ها یا سیاست‌گذاران چیست؟

کاترین سوئیتزر: من برای آنها یک پیام دارم … ۵۲ درصد از جمعیت جهان را زنان تشکیل می‌دهند. آنها بااستعداد هستند و برای رفاه خودشان سزاوار هستند تا هر فرصتی را که ما به پسران می‌دهیم به آنها بدهیم، زیرا دنیا به تمام استعدادها و مغزهایی که ما می‌توانیم به آن بدهیم نیاز دارد.

جهان در یک بحران عجیب است، می‌دانید، تغییر آب و هوا یکی از آنهاست که فراتر از مذهب، خانواده، نژادها و همچنین فراتر از تمایز جنسی است. با این بحران‌ها بسیار خطرناک است که بخواهیم به مسائل ریز و بی‌ارزش دامن بزنیم.

بنابراین ما نیاز داریم که همه با هم کار کنند. فکر می‌کنم دوست دارم به هر پدر و مادری در ایران و هر کجای جهان بگویم یک لحظه می‌توانند با خودشان فکر کنند ” آیا دخترم شایسته هر فرصتی نیست که پسرم لیاقتش را دارد؟ ” – او یک انسان است، او مغز و قلب دارد و به همان اندازه باهوش است. آیا او لیاقت تحصیل و فرصت را ندارد؟ من فقط سؤال کردم چرا او را کنار می‌گذاریم یا قفلش می‌کنیم؟ چرا اجازه نمی‌دهیم او نیز در زندگی و بهبود خود ما سهیم باشد. این سؤال من از همه شماست؟

افرا ورزش: شعار شما برای دختران و زنانی که در محدودیت‌های فراوان زندگی می‌کنند چیست؟ مثلاً ورزش دختران ما بسیار با مسائلی که در طول مصاحبه مطرح کردید مواجه هستند. بنابراین چگونه این بدترین لحظات زندگی آنها می‌تواند به بهترین لحظات افتخارآمیز آنها تبدیل شود؟

کاترین سویتزر: چیزی که همیشه به آنها می‌گویم این است که استعداد در همه جا وجود دارد. شما استعداد دارید، شما به اندازه دیگران استعداد دارید. شما فقط به فرصت نیاز دارید و اگر کسی این فرصت را به شما نداد، شما فرصت خود را می‌سازید و خلق می‌کنید.

گاهی اوقات اگر حتی هیچ‌کس در را به روی من باز نمی‌کند، خودم این کار را انجام می‌دهم و چیزی می‌سازم تا بقیه هم بتوانند از آن استفاده کنند. این خیلی سخت است. یک بار از اولین زن کنیایی که در ماراتن نیویورک برنده شد، یک عبارت فوق‌العاده یاد گرفتم، جثه او فقط به اندازه انگشت من بود – تگلا لاروپ (Tegla Larope) – و او گفت: “وقتی زندگی به شما الهام نمی‌دهد، خودتان الهام آن باشید”.

من می‌گویم “وقتی زندگی هیچ فرصتی به شما نمی‌دهد، فرصت را خودتان ایجاد کنید”. می‌دانید این چیزی است که من به شما می‌گویم. همه ما با استعدادیم اما باید بگویی، بسیار خوب، من وارد چالش می‌شوم. شاید بگویید می‌خواهم بدوم اما اجازه ندارم از خانه بیرون بروم، ما درست این است که بگویید پس با این شرایط، من یک حیاط دارم، دور آن می‌دوم.

افرا ورزش: حق با شماست، اما محیط واقعاً مهم است، زیرا برخی از این دختران نمی‌توانند حمایتی را که شما همیشه از طرف خانواده‌تان داشته‌اید داشته باشند، بخصوص در برخی از کشورهای همسایه‌ی ما، بنابراین این‌ها را هم باید در نظر بگیریم.

کاترین سویتزر: بله من فکر می‌کنم که زنان در آن مناطق باید به یکدیگر تکیه کنند، اگر اجازه دارند با یکدیگر صحبت کنند و اگر بتوانند برای بروز ماندن کتاب بخوانند، اما آیا اجازه دارند آنلاین شوند؟ آیا اجازه رفتن به مدرسه را دارند؟ بعضی از این کارها سخت است و من می‌دانم که گاهی در بعضی از نقاط جهان، حتی بخشی از امریکا شما اجازه این کارهای ساده را هم ندارید.

افرا ورزش:  چه حسی نسبت به کلمات و این اسامی دارید؟

دوی ماراتون: شعار زندگی من. کلیسای من، نقاب من است. جای من برای پیدا کردن خودم

ویرجینیا و هومر سویتزر (Virginia and Homer switzer): آنها پایه و اساس من بودند. با وجود آنها من اجازه داشتم یک خانه بزرگ در این دنیا بسازم.

دختران ایرانی: تمام استعداد، زیبایی، توانایی و مهربانی دنیا را دارند و فقط به فرصت ابراز آن نیاز دارند.

بابی گیب (Bobby Gibb): او یک هنرمند بااستعداد است و یکی از دوندگان اصلی مسافت‌های طولانی بود و عاشق دویدن در طبیعت بود.

رنگ زرد: هیچ‌کس تا به حال این سؤال را از من نپرسیده است اما تو درست متوجه شدی. زرد یکی از رنگ‌های مورد علاقه من است زیرا آرامش‌بخش و شاد است و بنابراین آشپزخانه من به رنگ زرد طراحی شده است.

وقتی مردم برای اولین بار آشپزخانه من را می‌بینند، همه شروع به لبخند زدن و خندیدن می‌کنند. زرد همچنین رنگ صلح است و من عاشق رنگ زرد هستم. یکی از هنرمندان موردعلاقه من کلود مونه (Claude Monet)، یک امپرسیونیست فرانسوی است و زمانی که در فرانسه بودم، به خانه او در Giverny رفتم.

حوض‌ها، پل‌ها و گل‌های زیبا دارد—همه‌چیز در نقاشی‌های او وجود دارد. اما در خانه‌اش آشپزخانه‌ای دارد درست مثل همان آشپزخانه‌ای که من می‌خواستم با رنگ‌های زرد و آبی بسازم و من گفتم یک روز در زندگی‌ام می‌خواهم آشپزخانه‌ام را درست مثل آن آشپزخانه درست کنم، که انجام دادم.

راجر رابینسون (Roger Robinson): او شوهر من است و در یک کلمه همه‌چیز است. او مرد، شاعر، معشوق، شوهر و الهام من و همچنین وجدان من است، اما او همه‌چیز را متعادل نگه می‌دارد.

او مرد بسیار شایسته‌ای است که می‌دانید برای همه‌چیز در زندگی‌اش وقت دارد. وقتی برای اولین بار با او ملاقات کردم شگفت‌زده شدم از اینکه دیدم او همیشه هر روز صبح می‌نشست و به‌آرامی صبحانه می‌خورد در حالی که من همیشه عجله داشتم مانند غذا خوردن در حال دویدن و در حالی که آرایش می‌کردم غذا می‌خوردم، اما او آرام می‌نشیند و بعد وقتی او می‌دود، او مانند یک ببر است.

محدودیت: نه… این‌طور نیست. اصلاً وجود ندارد، “نامحدود” کلمه‌ من است، محدودیت حتی نمی‌تواند یک کلمه باشد.

ماراتن لندن: خالق ماراتن خیریه، مفهوم جمع‌آوری پول برای افراد دیگر از طریق دویدن. برای من بسیار جالب است هر وقت از آن صحبت می‌کنم لبخندی بر لب دارم زیرا مسابقه من در لندن ۱۹۸۰ اولین ماراتن بود که خیابان‌های مرکز شهر لندن را برای اولین بار در تاریخ برای یک رویداد ورزشی بستند و آن، برای زنان بود و آن مسابقه‌ای بود که می‌توانست کمیته بین‌المللی المپیک را برای حضور زنان ماراتونر متقاعد کند.

ما همه شبکه‌های رسانه‌ای را در آنجا داشتیم. اما همچنین یک مدل اولیه برای آنچه که در سال‌های آینده اتفاق افتاد، بود به دلیل اینکه ما با دولت، شهر، اسکاتلندیارد و پلیس متروپولیتن شرایط را تست کردیم. ما اولین بودیم و به ماراتن لندن بسیار افتخار می‌کنم.

هری تراسک (Harry Trask): او زندگی من را تغییر داد و کسی بود که در طول ماراتن بوستون از خودرو خبرنگاران پائین پرید و از فرصت استفاده کرد و بهترین عکس دنیای دومیدانی و ورزش زنان را گرفت و خودرو مطبوعاتی رفت و او تنها ماند.

سپس رفت و یک تاکسی صدا کرد و عکس را به روزنامه بوستون برد و در یک اتاق تاریک، تصاویر را توسعه داد و به طور باورنکردنی تصاویر را قبل از پایان مسابقه در روزنامه‌های سراسر جهان پخش کرد. بنابراین این تصویر بود که جهان را تغییر داد. من و هری از آن زمان دوستان خوبی شدیم.

سیاست: بله، من از سیاست متنفرم – می‌دانی دوست دارم به گم بیایید کاری را که بهترین نحو می‌توانیم انجام دهیم، اما در مورد آن دعوا نکنیم. بی‌معنی است، ما زمان زیادی را برای سیاست تلف می‌کنیم. بارها مردم به من می‌گفتند “آه تو باید وارد سیاست شوی” من گفتم “هرگز از سیاست متنفرم”.

توماس میلر (Thomas Miller): اوه داستان غم‌انگیز – می‌دانید، او پارتنر من و همچنین شوهر اول من بود. او تمام استعدادها را داشت. او همان کسی است که به مقام مسئول در آن مسابقه تاریخی تنه زد و او را بیرون انداخت اما من نمی‌خواستم او این کار را انجام دهد.

از طرف دیگر او از من دفاع می‌کرد.  اما گهگاه فکر می‌کنم او باید بابت انجام این کار بیشتر تحسین می‌شد و من نمی‌خواستم به او تبریک بگویم. من هم از دست او عصبانی بودم زیرا او یک بار گفت “من همیشه تو را نجات می‌دهم”. اما موضوع اصلی این است که داستان به او مربوط نمی‌شد.

او همیشه سعی می‌کرد خودش را قهرمان این داستان بداند. واقعیت این بود که او اصلاً نمی‌خواست در ماراتون شرکت کند. او تمرین نمی‌کرد و همیشه فکر می‌کرد که می‌تواند کارها را بدون کار کردن برای آنها انجام دهد، بنابراین فکر می‌کرد دنیا به او مدیون است. او تمام استعدادهای دنیا را داشت، اما از آن استفاده نمی‌کرد.

بنابراین وقتی ازدواج کردیم، من بودم که کار می‌کردم و من بودم که ساختارهایی را اجرا می‌کردم – او مثل یک بچه بزرگ بود. خیلی ناراحت‌کننده بود، تمام روز سر کارم سخت کار می‌کردم و شب‌ها به مدرسه می‌رفتم و در مقطع کارشناسی ارشد کار می‌کردم و صبح‌ها ساعت پنج صبح بیدار می‌شدم و زیر برف تمرین می‌کردم.

تاریکی و سپس بعد از کار من یک ساعت دیگر تمرین می‌کردم و سپس به مدرسه می‌رفتم در حالی که او تمام روز برای تمرین وقت داشت اما نمی‌توانست از تخت بلند شود. هر چه بیشتر این کار را می‌کرد، چندش‌آور تر می‌شد.

بعد از جدایی ما با هم در تماس بودیم و او واقعاً موفق شد، اما نه به این دلیل که کار می‌کرد، بلکه به این دلیل که به نوعی بازی می‌کرد. می‌دانید او از خانواده‌ای ثروتمند بود و بنابراین می‌دانست چگونه پول سرمایه‌گذاری کند و ثروتمند شد. اما مهم همیشه این است که کار کنی و موفق باشی.

جک سمپل (Jock Semple): آه……. می‌دانی این مردی است که زندگی من را به‌کلی تغییر داد و او بدترین چیز را در زندگی‌ام به من داد که همان بهترین چیز در زندگی من شد. بنابراین او به من آموخت که بدترین چیز می‌تواند بهترین چیز باشد زیرا احتمالاً از آن عکس بسیاری الهام گرفته‌اند.

بنابراین باید از او برای حمله به من در مسابقه تشکر کنم. باید از او تشکر کنم که واکنش بدی به من نشان داد که من توانستم یک هدیه بزرگ برای دنیا از آن بسازم. من همیشه می‌گویم که او بیش از هر کس دیگری برای دوی مسافت طولانی زنان کار انجام داده است.

افرا ورزش: کاترین عزیز گفتگو در این دیدار با شما فوق‌العاده و دوست‌داشتنی بود. قطعاً یکی از لحظات افتخارآمیز زندگی من خواهد بود – حضور شما بسیار دوست‌داشتنی بود. من از طرف همه زنان و مردان طرفدار ورزش در خاورمیانه از شما تشکر می‌کنم که وقت خود را برای حضور در اینجا اختصاص دادید.

امیدوارم ببینم شما همیشه با هر کاری که در ۲۶۱ بدون ترس انجام می‌دهید می‌درخشید و آن را به هر جایی که می‌خواهید گسترش می‌دهید و بهترین‌ها را برای شما و هم‌تیمی های فوق‌العاده‌تان آرزو می‌کنم.

لینک کوتاه : https://iwsports.ir/?p=93566

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.